ღ♥*•سرزمین آرزوها•.ღ*•

اگر خدا آرزویی را در دل تو انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده...

ღ♥*•سرزمین آرزوها•.ღ*•

اگر خدا آرزویی را در دل تو انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده...

یه شعر و یه داستان (نامه ای به پدر)

یه شب خوب توآسمون    یه ستاره چشمک زنون


                                              خندید وگفت کنارتم      تا آخرش تاپای جون


ستاره قشنگی بود          آروم وناز ومهربون


                                             ستاره شد عشق منو     منم شدم عاشق اون


ماه اومد ستاره رو           دزدید وبرد نامهربون


                                             ستاره رفت بارفتنش      منم شدم بی همزبون


حالا شبا به یاد اون    چشم میدوزم به آسمون


                                             دلم میخواد داد بزنم       این بود قول وقرارمون


تو رفتیو با رفتنت     نذاشتی حتی یه نشون


                                              دوست دارم ستاره جون    تاآخرش تا پای جون 

 


داداشی های گلم حتما به ادامه مطلب بروید یه داستان قشنگ گذاشتم حتما اونو بخونید...... 

نظر یادتون نره ها......

پدر در حال رد شدن از اتاق خواب پسرش بود با تعجب دید که تختخواب مرتب و همه چیز جمع وجور است و حکایت از این دارد که صاحب اتاق در اتاق نیست.پاکتی بغل پایش بود که رویش نوشته شده بود (پدر). پدر با دستان لرزان نامه را باز کرد وشروع به خواند کرد:

(( پدر عزیزم با اندوه و افسوس فراوان برایت مینویسم.من مجبور بودم با عشق عزیزم فرار کنم چون میخواستم جلوی یک رویارویی با شما ومادر را بگیرم.من احساسات واقعی را با عشقم(نیلوفر) پیدا کردم.او خانم خیلی مهربانی ست و میدانستم شما او را نمی پذیرید به خاطر تیزبینی هایش به خاطر لباس هایی که می پوشد و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتر است. ولی خب پدر، نیلوفر به من میگوید که ما میتوانیم با داشتن یک فرزند،شاد وخوشبخت شویم. او می گوید در جنگل هم می توانیم زندگی کنیم اما با رویای مشترک تا بتوانیم شاد وخوشبخت باشیم.

نیلوفر چشم های مرا به این حقیقت باز کرد که حشیش واقعا به کسی صدمه نمیزند وفقط میشود با آن تجارت کرد وغم ها را فراموش کرد.پدر دعا کن علم بتواند درمانی برای ایدز پیدا کند تا نیلوفر بهتر شود. او لیاقتش را دارد.نگران نباش پدر،من 14 سالم است و میدانم چطور از خود مراقبت کنم.یک روز مطمئنم برای دیدارتان برمیگردیم.آن وقت میتوانی نوه هایت را ببینی.))

چند خط پایین تر درون همین نامه نوشته شده بود:

((پدر جان،هیچ کدام از جریانات بالا واقعی نیست.من بالا هستم تو اتاق پدربزرگ،فقط میخواستم به شما یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم نسبت به کارنامه مدرسه من که چندتا تجدیدی توی آن نوشته وجود دارد.))


این داستان تقدیم به همه آنهایی که تحت فشار بیش از حد خانواده شان هستند.درس و مدرسه ودانشگاه مباحث مهمی هستند اما گاهی اوقات عکس العمل ها نسبت به این مباحث بیش از حد شدید، باور نکردنی و غیرقابل قبول است.

واقعا پدرومادرهای عزیز فکر نمی کنید حق با این پسر باشد و خیلی چیزهای بدتر هم میتواند برای بچه ها اتفاق بیفتد تا مسائلی که ما اینقدر در مورد آنها سختگیر هستیم.

پدر ومادرها، قدر بچه های گلتون رو بدونید.همین........


چندتا عکس..........


 







نظرات 33 + ارسال نظر
آریا.......نویسنده سایت دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 13:49

سلام دوستان
چندتا از دوستان گلایه کردن گفتن جیک و پیکتو میخوایم بدونیم ما هم گفتیم چشم
حالا اگه شما هم میخواید منو بیشتر بشناسید میتونید در انتهای هر پست بر روی نام من کلیک کنید تا همه چیزم دستتون بیاد
تشکر

احسان دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 14:26 http://aceboy.blogfa.com/

سلام عزیز لینک شدی و

وای خدا اون پسر اولی چشم سبزه چقدر نازه ....

سلام احسان جان
ممنون

من میگم اون اولی اولی نازتره...نه؟

احسان دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 14:29 http://aceboy.blogfa.com/

یه بار دیگه میخواستم بگم نازههههههههههههه

؟

ژوپیتر دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 15:28

سلام

عکسات قشنگ بود مخصوصا اولی اولی

سلام

خودت قشنگی داداشی

اصغر دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 15:38 http://boyish-off.blogfa.com

داستانت خوببود
عکسهات هم خوب بود
لینکت کردم.
بای گلم

ممنون
من هم شما رو می لینکونم
بای داداشی

مزاحم کوچولو دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 15:57 http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،
آریا جون ممنون که خبر دادی

آپت زیبا بود
با اجازه داستانت رو کپی کردم
خیلی خوشم اومد
عکسات هم زیبا بود و دوست داشتنی
برات آرزوی موفقیت می کنم

بای

سلام مرتضی جون
خوشحالم که راضی بودید
من هم برات آرزوی موفقیت هرچه بیشتر دارم

بای

علوی دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:17

سلام رنگ رو رفته سبز
نه بابا این کاره نیستین 13 ابان که کاری نکردید 16 اذر هم کاری نمیکنید

خطاب به اقای موسوی:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگر توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری

سلام نی نی کوچولو
از خواب پا شدی شیرتو خوردی...بمیرم مامان نبود شیرت بده

همین که ۱۳ آبان از ساعت ۵صبح بیش از ۲۰ هزار سرباز رو در خیابونای اطراف تهرون مستقر کردید و مهندس موسوی رو در خونه زندانی همین نشانه پیروزی ست
به قول یارو که اسمش یادم نیست هزینه های حکومت داره میره بالا..... یه دوتا اتفاق اینجور دیگه کار رو تموم میکنه
میخواستم پاکت کنم گفتم به بچه برمیخوره
درسته اینجا وب بچه گونه هست اما از پذیرش بچه هایی به امثال تو معذوریم
خوشحال میشم دیگه نیای

ارسلان دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:42 http://11arsi.blogfa.com

سلام اریا جون
ممنون که خبر دادی
داستانت عالی بود جیگر
عکس ها هم خیلی قشنگ بود
مخصوصا اولی اولی
و دو تا اخری نه !!!!!

سلام ارسلان جون

هزارتا ممنون

ا.....نظر خودم هم همین بود

PARSA دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:45 http://boylovers.blogsky.com/

سلام
عالی بود
خیلی خوب بود داستان
من زیاد اینور اونور نمیرم واسه آپ خبر بدم.
به هر حال خیلی خوشحالم میکنی میای خبر میدی .

*** خوش به حال انسانهای نخستین.آزادانه زندگی میکردن. ***

سلام

خوشحالم که راضی بودی
منم همین جوری یه چیزی گفتم....

آخری رو هم خوب اومدی...

شیدا دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 18:05

باباشو سکته داده بعد گفته الکی گفتم

تقصیر خود مامان باباها هست
یعنی چی اینهمه سخت گیری؟؟؟؟؟

محمد سینا دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 19:35 http://mohamadarnold.blogfa.com

سلام اریا جون من اومدم بهت سر بزنم جونم ممنون و مچکر و سپاسگزارم عزیزم که به من سر زدی دلم گرفته عاشق شدم میخام برم از اینجا به یه جایی که عشق عزیزمو پیدا کنم

سلام داداشی
از تو هم ممنونم که اومدی پیشم داداشی گلم
کجا؟؟

toronto دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 19:36 http://torontoboys.blogspot.com

سلام آریا
ممنون که سر زدی
خوشحال شدم داداشی
هر روز بهت سر می زنم
شعرت که مثل همیشه عالی بود
عکسی که گذاشتی اون هم جدید و زیبا بود
دوست دار تو آرمان

سلام آرمان
من هم خوشحال شدم که بهم سر زذی
همیشه پیشت میام
ممنون
من هم دوستت دارم داداشی

toronto دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 19:50 http://torontoboys.blogspot.com

سلام
تصاویر خیلی خوشکلن من رو ادامه مطلب هستم
نگاه کن خدا چی می سازه
و اونا با چیکار می کنن ای انا هم مار و درک می کردن ما رو می فهمیدن

در هر سورت عالی بودن ممنون از آپت
bye

سلام

آره همشون خوشکلن مخصوصا اون اولی اولیه
امیدوارم حداقل یکی از مامان باباها این داستان رو بشنون....

ممنون که سر زدی
by

toronto دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:00 http://torontoboys.blogspot.com

راستی یادم رفت بگم
داستانت وا قعا خاندنی بود
اگه خودت گفته باشی که دیگه سنگ تمون گذاشتی
خوب بود
ذهن ما رو باز تر کردی
bye

سنگ تمون چیه؟؟
ما این کاره نیستیم
کار بچه هاست
خودم هم داستان گفتم بزودی میذارمش

امیدوارم ذهن مامان باباها بازتر بشه
by

نشگون دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:07 http://iloveboys.blogsky.com/

سلام
من قبل اینکه با خبرم کنی وبتو دیدم خوندم
ولی نشد نظر بردم
خوب بود
منم آپم

سلام

ممنون که میای و سر میزنی
من هم بهت سر میزنم
در ضمن لینک هم شدی

بردیا دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:11 http://http://bahdasht12.blogfa.com/


مطالب خوب وارزنده ای بود .

بازم میام بخونمت .

ممنون

اگه وبت بازشد من هم میام
بالا نمیاد

احسان دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:29

ار ه همون که شما میگی رو میگم خیلی نازه راستی لینک رضا رو تو لینکات درست کن عزیز فعلابابای

همش به خودم میگفتم چرا رضا باز نمیشه ها؟؟؟
بای

مهرداد دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:53 http://eshghe-penhon.blogfa.com

سلام داداشی مرسی خبر دادی...شعرت مثل همیشه قشنگ بود...
تو ادم و به سادگی های بچگی می بری ..این حس خوبیه...
خدانگهدار...

سلام مهرداد
خوشحالم که راضی هستید
خدانگهدار........

رضا دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 23:19 http://www.lovelydead.blogfa.com/

سلام آریا جان
عزیزم وبلاگ نازی داری
دستت درد نکنه
من هم کاملا با طرز فکرت موافقم
عزیزم به منم سر بزن و اگه دوست داشتی پیام بذار تا بیشتر با هم آشنا شیم
دوست دارم و از راه دور (شهر شلوغ تهران) می بوسمت

سلام رضاجان
نازی از خودتونه
دست شما درد نکنه که به ما سر میزنید
حتما بهت سر میزنم و نظر میذارم

منم دوست دارم.......وای...........این بوس هم تقدیم به تو:
بوووووووووووووووووووووووووس

رضا (Best Boy) سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:46 http://www.shirazboys.blogsky.com/

سلام عزیزم
خیلی ممنون که خبرم کردی(یادت رفت)
آپ زیبای بود
آپ کردم.با عکس خودم و مزاحم کوچولو
م ن ت ظ ر م.
بای

سلام رضاجان
شرمنده اشتباه از لینک کردن من بود یه کم آدرستو اشتباه وارد کرده بودم
میگفتم چرا بالا نمیای....
ممنون که سرزدی
بای

کوروش سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:04

درود بر تو ای رفیق

بسیار زیبا بود بسی لذت بردیم

سرافراز باشی

درود به تو که به ما سر میزنی....

ممنون
بازم بیا که منم میام

کوروش سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 14:01

سلام...رفیق [بوسه]

پروردگارا! درهای لطف تو باز است زیر باران رحمتت دست هایم را به آسمان بلند میکنم تا میوه های اجابت بچینم و می دانم دست هایم خالی بر نخواهند گشت به یاد تو قدم در رویاهایم می گذارم و در خواب های آرام شبانه فقط به تو می اندیشم و تنها تو را میخوانم
زیرا در این روزگار غریب تنها تو را دارم ، خدایا دریاب مرا.

[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل] آپـــــــــــــــم [گل][گل][گل][گل][گل][گل]

سلام کوروش..داداشی
ممنون از متن خیلی خیلی قشنگت

خودت گلی همینکه میای اینجا کافیه
بهت سر میزنم اگه وبت بالا بیاد که تا حالا بالا نیومده وفکر نکنم قصد اومدن داشته باشه
شاید مشکل ازسیستمم باشه

شیما سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 18:36 http://www.shimanarges.blogfa.com

سلام شعرت خیلی قشنگ بود.موفق باشی داداشی.......

سلام شیما خانم
ممنون که اینجا هم بهم سر زدی
امیدوارم شما هم موفق باشی دوست گلم...

اشکان سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:50 http://bigharar-boy.blogfa.com

سلام اریا جون

خیلی زیبا بود

هم داستان هم عکسا

برم ببینم جیک و پوکت چیه:))

فیلا

سلام داداشی
شما زیبایی و همه چی رو زیبا میبینی

ممنون که پیشم اومدی اشکان جون

اشکان سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:52 http://bigharar-boy.blogfa.com

راستی آپــــــــــــم بدو بدو بیاااااااااااا

باشه حتما میااااااااااااام

رضا چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:54 http://www.lovelydead.blogfa.com/

سلام عزیزم
مرسی که منو اد کردی
اما کجا؟
راستی من لینکت کردم گلم
بووووووووووووس

سلام رضا جان

ممنون.......
شما هم که لینک هستی.....
اینم تقدیم به تو:
بوووووووووووووووووووووووس

ارسلان چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 14:10 http://11arsi.blogfa.com

سلام چطوری ؟
من که خوبم !!!
تولد،تولد،تولدت مبارک جیگر
بدو بیا که آپ کردم
با موضوع (دو تا داستان کوتاه)
با عکس های قشنگ
نظرم بدیا

سلام ارسلان
خوبم به خوبی تو
ممنون....باشه حتما میام با نظر هم میام

کوروش پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 17:35

سلاااااااااااااااااااااااااااااام

خوووووووووووووووووووبی[نیشخند]نیستیییییییییییییی[تعجب]کجاااااااااااااااایی[تشویش]

سلااااااااااااااااااااااااااااااام

خوب خوبمممممممممممممممم
شرمنده از اینکه چند روز نبودم
دیگه دانشجو و چند روز تعطیلی و عشق وحال

میلاد پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 18:36 http://www.odysseus.blogfa.com

سلام. مطلبت رو ذخیره کردم تا بخونم. سعی میکنم همیشه بیام اینجا نظر بدم. راستی شما قبلا" وبلاگ دیگه ای نداشتی؟

سلام
ممنون که سر زدی
من هم همیشه پیشت میام
آره من قبلا وبلاگ هنرمندان کوچولو رو داشتم که به دلایلی از اون منصرف شدم

rohi پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:06

سلام
از اینکه این قدر دیدت بازه خوشحالم....
از دید تو و ماها این نظر درسته اما از نظر پدر مادر آینده پسر با این چیز هاست و به همین دلیل سختگیرند و تازه اونها شرایط حال رو در نظر میگیرند نه شرایط بدتر و مقایسه اون با سرایط حاظر بازم بهت سر میزنم تا بعد بای

سلام
من هم خوشحالم که شما از این وب رضایت دارید
با حرفت هم کاملا موافقم

کوروش جمعه 6 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:08

سلام....[گل]

تنها برای چشمان تو می نویسم که نگاهت تکراری از آسمان است… تو همانی هستی که بهار را برایم به ارمغان آوردی و من همانی هستم که به عشقت وفادار مانده ام و روزهای بی تو را در دفتر دلم شمارش کردم ...

[گل] اپــــــــــــــــم زودی بیا [قلب]
[گل] اپــــــــــــــــم زودی بیا [قلب]
[گل] اپــــــــــــــــم زودی بیا [قلب]
[گل] اپــــــــــــــــم زودی بیا [قلب]
[گل] اپــــــــــــــــم زودی بیا [قلب]
[گل] اپــــــــــــــــم زودی بیا [قلب]
[گل] اپــــــــــــــــم زودی بیا [قلب]
[گل] اپــــــــــــــــم زودی بیا [قلب]
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کجا قرار شد زودی بیای[نیشخند][بوسه]

سلام
ممنون از متن خیلی قشنگت
.
.
.
یعنی چی؟ من خواستم بیام اما وبت باز نشد..چند روز هم که نبودم اما امروز میام

toronto شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:52 http://torontoboys.blogspot.com

سلام آریا
اول از هر چیز تولدت مبارک و عیدت هم مبارک من هم روز کریسمس تولدمه
بخاطر تولد تو باید یه کادو بهت میدادم ولی دورم نمیشه بخاطر میخام یه آپ جدید بزنم عالی باشه
فقط به خاطر تو و تولدت
آدم از روزی به دنیا میاد تا میمیره سختی می کشه در عوض خوبی هم می بینه و لی هر روز خوبی برابر 10 روز تلخی است
تا سختی نباشه خوبی هم ارزشی نداره
تمام دنیا به هم گره خورده
امیدوارم میان این گره های روزگار به هم برسیم
من در تعطیلات کریسمیس می تونم یه هفته به ایران بیام اگه بابام بزاره
و امیدوارم در اون روز هم دیگر رو ببینیم

تقدیم به تولد ت آریا

**همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد.***

بهت سر می زنم
bye bye

سلام آرمان
ممنون که به یادم بودی وبهم سر زدی
تولدت هم پیشاپیش مبارک
همین که میای و بهم سر میزنی این بهترین هدیه است
وای چقدر خوب اما اون طرف جشنه وکریسمسه این طرف محرم وعزا
خیلی خیلی دلم میخواد ببینمت کاش نوروز می اومدی تا میتونستم چند روزی پیش خودم نگهت دارم آخه دیگه دانشجوییم و دانشگاه به هر حال منتظرت هستم داداشی

ممنون از این متن قشنگت
by by

رضا (Best Boy) شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:50 http://www.shirazboys.blogsky.com/

سلام اریا جان
تولدت رو تبریک میگم
اتفاقا 13 اذر تولد خودم هم هست.
آپ کردم
م ن ت ظ ر م.
بای

سلام رضا جان
ممنون
تولدت هم پیشاپیش مبارک
حتما میام
منتظرم باش....
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد