ღ♥*•سرزمین آرزوها•.ღ*•

اگر خدا آرزویی را در دل تو انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده...

ღ♥*•سرزمین آرزوها•.ღ*•

اگر خدا آرزویی را در دل تو انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده...

فیلسوف های کوچولو

خیلی ها تصور می کنن ما آدم ها به دنیا میایم تا بزرگ شیم. تا یاد بگیریم و کامل شیم. اما من اصلا اینطورفکر نمیکنم. بلکه کاملا برعکس، ما به دنیا نیومدیم تا یکسری چیزها رو یاد بگیریم، بلکه دنیا اومدیم تا چیزهایی روکه بلدیم از یاد نبریم، دنیا اومدیم تا یادمون بمونه چی بودیم، تا یاد بگیریم که چه جوری از یاد نبریم.


میگن: “آدما دنیا میان تا بزرگ بشن و به بلوغ و سعادت و رشد و کمال برسن.”

میگم: “سعادت و خوشبختی دقیقا اون چیزیه که با بزرگ شدن از دستش میدیم!”
انسان ها پاک به دنیا میان، بچه ها مهربونن، خوش قلبن… بچه ها از همون وقتی که از مادر زاده میشن همه چیز رو میدونن، البته همه ی چیزهای خوب رو!! شاید واسه همینه که به بچه ها میگن: “فیلسوف های کوچک”.


درست مثل ماهی کوچولویی که غرق در دریای خوشبختیه، اما داره دنبال آب میگرده، ما هم دنبال خوشبختی بودیم، چون نمی دونستیم چقدر خوشبختیم، برای اینکه هیچ وقت بدبخت نبودیم که واژه ی “خوشبختی” برامون معنا بشه، نمی تونستیم خوشبختی رو بفهمیم.


  قصه ما هم مثل همین ماهی کوچولو شد… بچه ها پاک به دنیا میان، درست در بالاترین نقطه ی قله ی خوشبختی! داستان سقوط ما بچه ها از اوج خوشبختی به حضیض بدبختی وفلاکت و بیچارگی تازه از اونجایی شروع میشه که تصمیم میگیریم خوشبخت شیم!! پس شروع میکنیم به بزرگ شدن… و همونطور که بزرگ و بزرگ تر میشیم، دلمون کوچیک و کوچیکتر میشه و خوشبختی ازمون دور و دورتر…


بزرگ میشیم تا خوشبختی رو بدست بیاریم و شروع میکنیم به تمرین فراموش کردن… فراموش کردن دنیای کودکی مون رو… اون همه قشنگی رو، لذت بستنی قیفی خوردن توی خیابون رو، صف طولانی سرسره بازی، تاب بازی با تاب کهنه و وصله پینه دار، لذت یاد گرفتن یه حرف جدید الفبا، لذت خوندن یه شعر تازه، خریدن دفتر مشق تازه…


بزرگ میشیم تا عاقل شیم، تا به رشد و تکامل برسیم؛ غافل از اینکه “بودیم”! ما عاقل بودیم، به همه چیز رسیده بودیم، از همون وقتی که قدم روی این کره ی خاکی گذاشتیم خوشبخت بودیم.


اگه عاقل بودن، اگه آدم موفق و بزرگ و مهم شدن و به رشد و سعادت رسیدن اینجوریه، اگه… اگه بزرگ شدن اینه… کاش باز هم اون بچه ی بی سعادت و کوچولوی ساده ی بی غل و غش و مهربون باشم، که بی بهونه میخندید و گریه می کرد. کاش هنوزم از خریدن یه بسته مداد شمعی به ذوق میومدم، کاش همیشه خورشید خانوم نقاشی هام می خندید، آسمونش آبی بود و زمینش سبز. کاش هنوزم میتونستم مثل بچگی هام نقاشی هام رو رنگ کنم، کاش میشد دنیای سیاه و سفید نقاشی زندگیم رو رنگارنگ کنم، درست مثل آبرنگ بچگی هام…


حالا چی؟!… نقاشی رنگارنگ کودکی مون، شده دنیای سرد و بی روح ما آدم بزرگ ها. دنیای کثیف و بی رنگ… نقاشی هایی که همیشه بهار بود و همه جا سبز بود و همه توی نقاشی مون میخندیدن، تبدیل به دنیایی شده که فقط یک فصل داره… پاییز، و آدم هایی که همیشه غمگینن، مثل پاییز، زرد زرد، آدم بزرگا همه شون بوی جدایی میدن…


ادامه مطلب و یه داستان...فراموش نشه ها

=========================================================

 3 آمریکایی و 3 ایرانی


سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.


همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل

کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.


بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.

سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!

نظرات 25 + ارسال نظر
Farzad شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:46 http://alturl.ir/6s3v

شما با استفاده از وی پی ان به سرور ما در کشور آمریکا متصل می شوید و می توانید با سرعت بسیار عالی در اینترنت گشت و گذار کنید بدون اینکه سایتی برایتان فیلتر باشد و یا از باز کردن سایتی تحریم باشید در واقع با استفاده از وی پی ان (تونل ارتباطی) به سرور ما در آمریکا متصل می شوید و آی پی شما به یک آی پی آمریکائی تغییر می کند و در حقیقت از آمریکا کانکت می شوید و در همه جای اینترنت شما را به عنوان یک شهروند آمریکائی می شناسند

احسان امو شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:21

سلا ما که همیشه بی دعوت میایم :)
داستانه خیلی باحال بود:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

ایول

سلام
شرمنده این روزا من زیاد از کسی دعوت نمیکنم دیگه هرک خودش اومد ازش ممنونم آخه واقعا وقت ندارم حتی وقت آپ کردن
ممنون که سر زدی

شیما شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 16:14 http://www.shimanarges.blogfa.com

salam
apet kheili jaleb bood makhsoosan oon dastane
oon 3 ta irania che zerang boodanaaaaaaaaa
avazesh oon amrikayi ha kheili oskol boodan
in dastanaro neshoone jenab rahbar bede hatman behet jaeze mide
mersi khabaram kardi
bye

salam
nakone tooye in chand rooz kharej boodi.akhe jadidan kharejaki tayp mikoni.
mamnoon ke sar zadi. mamnoon
babay

ارسلان شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 16:19 http://11arsi.mihanblog.com

سلام آریا جون میتونم بگم مطلب اولت کمی حال نگر بود و واقعیات رو میتونست کمی مرموز نشون بده
من که کلی حالیدم
در مورد داستان هم قبلا خونده بودم ولی دوباره خوندم و لذت بیشتری بردم
ممنون که خبرم کردی
موفق باشی فعلا

سلام داداش ارسلان
خودم هم قبول دارم بعضی از آپایی که میکنم این اواخر جالب از آب درنمیاد آخه زیاد وقت ندارم
ممنون که سر زدی
تو هم موفق باشی داداشی
فعلا

احسان برادری شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:45 http://blugh.blogfa.com

بلوغ آپ کرد.
" این ظلم نیست که دخترا زودتر از پسرا به سن تکلیف میرسن؟" جواب سؤال سمیرا رو در بلوغ بخانید. طنز طناز هم حالی از دخترا گرفته.

باشه میام

یکتا یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 http://bi-hamzaboon.blogfa.com

سلام آریا جان، خوبی؟
ممنون که اومدی....
چه خبره؟!! چرا سرت اینقد شلوغه؟؟!!!
مثل اینکه خیلی عاشق بچه هایی!!(اینو از مطالب وبت فهمیدم).
موفق باشی دوست عزیز

سلام یکتا.ممنون
از تو هم ممنون که بازم بهم سر زدی
آره بچه ها رو دوست دارم
ممنون دوست گلم

یه آشنا یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:44

سلام
بی معرفت چه خبر؟
دوستات خوبن ؟
یادی ازمون نمکنی
هر جا هستی خوش و خوشحال باشی مهربونم

سلام
من بی معرفت یا تو که بی خبر رفتی؟؟؟

آخه من چه جوری یادت کنم؟؟؟!!!
تو خوشحال باش واسه من همین بسه

عسل یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:39 http://khaj.blogfa.com

سلام عسیسم خوبی؟

سلام گلم.ممنون

عسل یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:40 http://khaj.blogfa.com

اپت ناناس بود

عسل یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:40 http://khaj.blogfa.com

مرسی از حضورت

از تو هم ممنون عسلی که سر زدی

عسل یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:41 http://khaj.blogfa.com

___♥♥♥
__♥♥_♥♥
_♥♥___♥♥
_♥♥___♥♥_________♥♥♥
_♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥
_♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥
__♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥
___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥
____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥
____♥♥___♥♥__♥♥
___♥___________♥
__♥_____________♥
_♥_____@ ____@ __♥
_♥___///___@__\\__♥
_♥___\\\______///__♥
___♥______W____♥
_____♥♥_____♥♥

ارسلان دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:33 http://11arsi.blogsky.com

سلام
حالم اصلا خوب نیست
دوباره به لطف یکی که نمیدونم چی بهش بگم
وبم حذف شد
آدرس جدید رو گذاشتم
امیدوارم تنهام نزاری
راستی لطف کن و لینکم رو درست کن
دوست دار تو ارسلان

سلام
مگه توی وبت چی میذاری؟؟
چشم داداشی مثل همیشه بهت سر میزنم
لینکت رو هم درست میکنم

اشکان دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:36 http://bighararboys.orq.ir/

سلام داداشی

چه خبرا؛خوبی؟

متن قشنگی بود.به دلم نشست
داستانم باحال بود
مرسی
فیلا بابای

سلام

ممنون..دلم واست تنگ شده بود

بازم ممنون که سر زدی
بابای

مهسا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 00:57 http://seven0rang.blogfa.com

سلام خوبین؟
وااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر قالبتون نازه!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام.ممنون
چشمای شما ناز میبینه

مهسا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 http://seven0rang.blogfa.com

وبلاگ خیلی خیلی زیبا و دل نشینی داری.....
ممنون از حضورت...
بازم بهم سر بزن
فعلا
بای

وبلاگ شما هم خیلی قشنگ و زیباست
از تو هم ممنون که بهم سر زدی
حتما بازم پیشت میام
بای

یه آشنا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:47

سلام
کاش بدونی ندیدنت یا حتی نبودنت هرگز بهونه نمیشه برای از یاد بردنت
به یادم باش ، به یادتم

سلام
کاش بدونی چقدر سخته بی خبر رفتن و یکی رو بی خبر گذاشتن....
کاش بدونی....

یکتا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:01 http://bi-hamzaboon.blogfa.com

$$$$$$_______________________________$$$$$
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$*
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$*
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$****
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,,
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,,
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,,
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',,
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____*
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,,
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,,
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,,
*.°
?
...°
....O
.......°o O ° O
.................°
.............. °
............. O
.............o....o°o
.................O....°
............o°°O.....o
...........O..........O
............° o o o O
......................?
...................?
...............?
...........?
........?
....?
.?
*?´¨)
¸.-´¸.-?´¨) ¸.-?¨)
______________*¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.

سلام مهربون!
داستان جالبی بود (مثل همیشه)...
موفق باشی آریای عزیز...

سلام دوست گلم
ممنون از این همه لطفی که داری
تو هم موفق باشی یکتا....

نازنین سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:56 http://niloonaznaz.blogsky.com

خوبی؟
کجایی؟
دلم برات یه ذره شده یه ذره
به یادمون باش!
بهمونم سر بزن

اگه تو خوبی منم خوبم
شرمنده اگه چند وقتی نبودم
منم دلم واست یه کوچولو شده
همیشه به یادتم

سارا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:16 http://dontcry.blogfa.com

سلام وب گشنگی داری خوشحال میشم به منم بسری

سلام.چشمای شما گشنگ میبینه
حتما میام پیشت

ارسلان چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:52 http://11arsi.blogsky.com

سلام دوست من آپم اما
در این آپ بجز داستان که روند کاری وبلاگ هست
چند جمله ای هم اضافه کردم که اگر خوشتون بیاد در آپ های دیگر بجز داستان
ازشون استفاده میکنم
با حضورت خوشحالم کن

سلام داداشی
حتما بهت سر میزنم

مهسا پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 18:38 http://seven0rang.blogfa.com

سلام خوبین؟
شما در با افتخار لینک شدین......

سلام.ممنون
از بابت لینک هم ممنون.

یکتا پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:28 http://www.bi-hamzaboon.blogfa.com

مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم…!"

Armin Arman شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 http://www.bia2bl.blogfa.com

ارمین ؛ ارمان

تازه اومدیم به ما سر بزن

چشم...

مسافر کوچولو شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 http://www.farariazkhod.blogfa.com

سلام....

پسر اریایی خوبی؟

نبودی مدتی کجا بودی؟

من کوروش هستم نویسنده وبلاگ زیبایی های دنیا شناختی؟

بیا بهم سر بزن خوشحال میشم

آن یکی گر نیم نان گم کرده است

آن دیگر نیم جهان گم کرده است

زهر باشد شیر مادر بر کسی

کو زبان مادران گم کرده است

سلام.....
مرسی
ما قبلا با هم آشنا شده بودم؟؟؟
حتما بهت سر میزنم

پسراریایی شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 19:00

حضرت امیرالمومنین درباره مقام جناب سلمان رحمةالله علیه فرمودند:
لو لم یکن الله لم یعص ...یعنی اگر فرضا خدایی هم نبود باز جناب سلمان اهل معصیت نمی بود.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد