ღ♥*•سرزمین آرزوها•.ღ*•

اگر خدا آرزویی را در دل تو انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده...

ღ♥*•سرزمین آرزوها•.ღ*•

اگر خدا آرزویی را در دل تو انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده...

نه خدا...این قرارمون نبود

چی توقع داری ؟ چی می خوای؟ دنبال چی هستی؟


منتظر کی نشستی پشت پنجره؟ به کی امید بستی؟ از کیا انتظار رحم و مروت و مردانگی داری؟ از یک مشت موجود دوپای وحشی متمدن به اسم “انسان” ؟


فکر کنم متوجه نیستی!!! اشتباه گرفتی ! بهشت دو کوچه بالاتره! اینجا، این آدم ها اونی نیستن که تو فکر می کنی! اصلا متوجه هستی اینجا کجاست و این ها کی هستن؟!!!


وایسا ببینم… نه، مثل اینکه نفهمیدی چی گفتم… اینجا دنیاست! همون دنیای نامرد! دنیای بی رحمی که قرن ها پیش به بهتر از تو هم رحم نکرد، پس به تو هم رحم نمی کنه، همینطور که به بعد از تو هم نخواهد کرد! اینجا دنیاست! این ها هم آدم های همین دنیا هستن! همون هایی که باعث و بانی همین دنیای کثیفن، همین آدم هان!


این آدم ها، همین هایی که هر روز می بینی، همین هایی که بهشون امید داری، ازشون انتظار آدم بودن و انسانیت داری، این ها آدمن! می فهمی؟ از همون نژادی که سالها پیش به امام حسین(ع) خیانت کردن و حتی به پسر بچه ی ۴ ماهه هم رحم نکردن، اون وقت تو ازشون انتظار ترحم داری؟ هه! چه خوش خیال! تو از آدم هایی توقع مهر و محبت و عشق داری که از نژاد کسانی هستن که به اسم آزادی و آدمیت(!) بمب و گلوله روی سر بچه های بدبخت و بی گناه افغانی و عراقی و فلسطینی میریزن! می فهمی؟ این آدم ها پست ترین و کثیف ترین نژاد موجودات زنده ان! از نژاد موجودات خونخوار و کثیفی که حتی به خودشون و هم نوع ها شون هم رحم نمی کنن. آدم هایی که هم نوع هاشون رو مثل یه گوسفند ذبح میکنن و سر می برن و بی اونکه ککشون هم بگزه با ریختن خون آدم ها شهوت حیوانی شون رو ارضا می کنن.


یه زمانی، یه جایی از دنیا، توی عصر جاهلیت برای نجات مسیح و پسر خدا و روح القدوس و جنگ صلیبی آدم میکشن، توی یه عصر دیگه و یه جای دیگه از این کره ی خاکی به اسم اسلام و قرآن، خدا رو سر بازار حراج میکنن! و سال ها بعد در عصر تمدن و آدمیت(!)، و به اسم آزادی و دموکراسی و حقوق بشر(!)، و سهم بچه های بی گناه از آدمیت و بشریت آدم ها فقط تیرچه های چوبی  میشه.یا دلتنگی واسه ی باباهاشون که گوشه زندان هستند به چه جرمی فقط به این خاطر که حقشون رو میخواستن!!!!


حالم از خودم بهم میخوره. حالم از اینکه آدمم بهم می خوره. حالم از هر چی آدم دو پاست بهم میخوره. دارم از هر چی اشرف مخلوقاته بالا میارم.


دلم میخواست یه درخت بودم، اون وقت شک ندارم از تنها چیزی که میترسیدم آدم ها بود. دلم میخواد یک درخت بودم. اما مطمئن نیستم درخت هم همینو بخواد.


دیگه نمی خوام ازتون انتظار آدمیت و آدم بودن داشته باشم. از هیچ کدومتون. آخه شما آدمین. آدم. از نسل آدم. از نسل هابیل و قابیل. من از شما آدم های برادر کش هیچ توقعی ندارم. آخه شما آدمین. حالم ازینکه مثل شما آدمم بهم میخوره. ای کاش آدم نبودم، اما واقعا معنای آدمیت رو می فهمیدم.

از همتون میترسم آدما… از همتون. دیگه نه منتظر کسی هستم که بیاد نه از کسی انتظار محبت و کمک و انسانیت دارم. بدم میاد ازتون.


ادامه مطلب و یه داستان کوچولو....

یادتون نره ها


===========================================================

در لوس آنجلس آمریکا، آرایشگری زندگی می‌کرد که سالها بچه‌دار نمی‌شد. او نذر کرد که اگر بچه‌دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد! روز اول یک شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان کار، هنگامیکه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یک گل فروش هلندی به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگرماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش راباز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود. روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد. حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، با چه منظره‌ای روبروشد؟ فکرکنید.


.

.

.

.

.

.

.

.

.

.
چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر می‌زدند که پس این مردک چرا مغازه‌اش را باز نمی‌کند !

نظرات 45 + ارسال نظر
نازنین شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:14 http://niloonaznaz.blogsky.com

سلام
الهی بگردم چه عکسی گذاشتی واسه متنت
متنتم خیلی ناز بود مث خودت
منم به یادتم همیشه
منتظرتم
بیا
ژ
پیشمون

سلام
به نازی تو که نیست
ممنون از اینکه همیشه بهم سر میزنی وفراموشم نمیکنی
منم همیشه بهت سر میزنم

Armin Arman شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:08 http://www.bia2bl.blogfa.com

چطور داری؟

ممنونیم که اومدی

بای بوووووس

چطور چیو دارم؟؟!!!!!!!

وظیفه بود داداشی ها

بووووووووووس بای

سما شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:26

حوصله نظر دادن ندارم ولی همش خوبه

چی همش خوبه؟؟

سما شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:47

منظورم همه نوشته هاته . همشون باحاله

تو هم باحالی که همیشه بهم سر میزنی

سما شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:55

شرمنده اخلاق ورزشیت دیگه نمیتونم بیام سر بزنم یا دیر به دیر میام

دشمنت شرمنده.هرموقع تونستی بیا.....

ارسلان شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:03 http://11arsi.blogsky.com

سلام آریا جون مطلب رو خوندم خیلی حرف توش بود معلومه دلت عجیب پره
ولی میگم یعنی از من هم میترسی یعنی نمیخوای منتظر اومدنم باشی ؟؟؟
شوخی کردم قشنگ بود
نمیخوام اینو بگم ولی داستان رو قبلا خونده بودم ولی اینجا که خوندم یه توفیق دیگه ای داشت
در نهایت مثل همیشه عالی بود
موفق باشی فعلا

سلام ارسلان جون.نه منظورم این بود که بدو بیا زود زود!!!!!!
چشمای تو قشنگ میبینه داداشی.منو باش این چندتا اپ آخر داستان جدید گیرم نمیاد.
ممنون که مثل همیشه لطف داشتی واومدی.
ممنون.بای

سارا شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 16:33 http://dontcry.blogfa.com

سلام مرسی که اومدی آپ جدیدتم قسنگه

سلام
ممنون که تو هم باز سر زدی.چشمای گشنگت گشنگ میبینه

پارسا boylovers یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:54


باز باران بی ترانه ....باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم ...
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست ....
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست ...نمی فهمم ....
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد ....نمی دانم ...
نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست ...نمی فهمم ....
یاد آرم روز باران را یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران ، از برای نان ...
مادرم افتاد...مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود...نمی دانم...کجــــای این لجـــــن زیباست....
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دست...و آن باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مست...
و باران من و تو درد و غم دارد خدا هم خوب می داند که این عدل زمینی ، عدل کم دارد

واااااای.خیلی قشنگ بود.مممنون

پارسا boylovers یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:56

سلام
خیلی وقته اینورا نیومدم
دمت جیلیز ویلیز
کارت هنوز بیسته
عالی تر از قبل

سلام
مثلا ما یه زمونی بی ال بودیم و همه ی دوستایی که می اومدند به این وب پسر بودند مث اینکه حالا برعکس شده اینجا فقط پاتوق دختراست

ممنون....

نازنین یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 http://niloonaznaz.blogfa.com

سلام
همینجوری اومدم... دلم واست تنگ شده بود... خوبی؟ اوضاع احوالت رو به راهه؟ خونواده خوبن؟ داداشات چطورن؟ خبر تازه ای نیست؟!
بهمون سر بزن... به یادتم دوست خوبم!

سلام
منم دلم واست یه ذره شده بود.....اگه تو خوبی منم خوبم.... تو خوب باش بقیه خوبن
اونم چشم.... منم به یادتم دوست گلم!!

یکتا یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:36 http://bi-hamzaboon.blogfa.com

سلام.. خوبی؟
خیلی داستان جالب و خنده داری بود!!!
واقعا.. موافقم... قرارمون این نبود...
بازم میام پیشت.

سلام....ممنون
خوشحالم که راضی بودی
منم بهت سر میزنم

نازنین یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:20 http://niloonaznaz.blogsky.com

سلام
بهت اعتماد دارم !

سلام
...

نازنین یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:21 http://niloonaznaz.blogsky.com

این یکتا کیه تو وبت [ عصبانی ]
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا عصبانی میشی نازنین؟؟!! میخوای دعوا شروع کنی؟؟
یکتا یکی از دوستای خوب ماست مث بقیه

ارسلان یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:03 http://11arsi.blogsky.com

سلام
ارسلان یه آپ دیگه کرده
هم داستان داره و هم چند کلامی از زبان اسطوره زندگیش نوشته
بدو بیا تا جانمونی

سلام
باشه الآنه میام

ریحانه یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:20

سلام من ریحانه ام و خیلی خیلی خوشحالم باهات آشنا شدم.از وب یکتا یهو سر از اینجا در آوردم...
همه جوره باهات موافقم.واقعا درست میگی.خیلی سخته توی جمع حضور داشته باشی و عجیب احساس تنهایی کنی.کشنده است.تنهایی رو دوس دارم ولی احساس تنهایی رو به هیچ وجه...بین آدمای این زمونه فقط تو میمونی و احساس تنهایی...
بگذریم.سعی میکنم زود به زود بهت سر بزنم.فعلا...

سلام منم خوشحالم از آشناییمون
خوشحالم که باهام هم عقیده هستی.....ممنون از اینکه بهم لطف داری

پارسا boylovers یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 21:00 http://boylovers.blogsky.com

سلام
واسه خودمم این یه سوال بود
که خودتم بهش اشاره کردی
ولی عشق عشقه دیگه-دختر و پسر حالیش نیست

سلام
من فکر کنم بی الی یه حالت گذراست که زود میگذره آخرش باید عشقتو به یه دختر حالی کنی

مهسا دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 http://seven0rang.blogfa.com

سلام سلام خوبین؟
ای خدا دوباره قالب وبتو دیدم کلی کیف کردم...

سلام سلام سلام.خوب خوب تو که اومدی بهتر هم شدم...
چشمای شما قشنگ میبینه....

مهسا دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 http://seven0rang.blogfa.com

نوشته هات زیبا بودن...
داستانت هم کلی خندیدم...

خوشحالم که راضی بودی

[ بدون نام ] دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:55

بازم بهم سر بزن..
ممنونم
بای بای

چشم...
بای بای

سارا دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:58 http://dontcry.blogfa.com

سلام ممنونم که اومدی منم تورو لینک کردم فعلا بای

سلام.از تو هم ممنون.بای

Armin Arman دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:15 http://www.bia2bl.blogfa.com

ارمین و ارمان [گل]

سلام به پسرهای و بی ال های عزیز[قلب]

ما به روز هستیم[لبخند]

خوشحال میشیم بیایید پیش ما[بوسه]

بای بوووووووووووووووووووووس [چشمک]

الآنه میام
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بای

هومن دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 16:30

سلام... حالتون چطوره؟؟؟؟ بازم من اومدم.... نمیدونم یادتون هست یا نه؟؟؟؟ (جریان عشقم فیزیک)...... به هر حال داستانت جالب بود ولی یه جورایی هم توهین به خودمون بود.........
راستی فردا هم باید برم سر کلاس فیزیک و البته از ته دل خوشحالم که باز هم فردایی در راه است همراه با دیدن عشق اول و آخرم در زندگی...

چشم من منتظر اومدن دوباره ی تو
خیره شد هر شب به روی تیکه عکس پاره ی تو
من بهت میگم چرا رفتی منو تنها گذاشتی؟
منو با اینهمه غم تنها تو این دنیا گذاشتی؟
تو خیالم تو رو باز اینجا توی خونه می بینم
جای خالی ِ تو رو نمی تونم که ببینم...

چقدر سخته خدایا غریبی و جدایی
نگاهی تو به ما کن تو که تنها پناهی............

سلام هومن....خوشحالم که برگشتی....البته منظورم همه ی همه ی آدما نبود......امیدوارم فردا هم بهت خوش بگذره.....عشق آخر زندگیت!!!!!! مگه یه روزی نمیخوای زن بگیری ازدواج کنی؟

از شعر قشنگت هم ممنون

عسل دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 18:17 http://khaj.blogfa.com

-_-_-_-_-_-_-_-[گل]قـــــــــــــــــــلمم امانم نداد[گل]_-_-_-_-_
-_-_-_-_-_-[گل]گویی نمی خواهد ارام بگیرد[گل]_-_-_-_-_
-_-_-_-_-[گل]بار دیگـــــــــــر قلــــــمی زدم[گل]_-_-_-_-_
-_-_-_-[گل]اگر نگـــــــــــــــاه مهربانت بر[گل]_-_-_-_-_
-_-_-[گل]خط خطی های ذهنم بیفتد[گل]_-_-_-_
_-[گل]خوش حــــــالم خواهی کرد[گل]_-_-_

وااااااای عسلی برگشتی؟؟؟ ممنون از متن زیبات

ناصر دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 21:20 http://dostdaran51.blogfa.com

سلام
خوبی؟ خوشحالم باهات آشنا شدم. نظرات جالبی داری. یه سر به وب لاگ من بزنید لطفا و نظر بگذارین. اگه موافق بودین بعد تبادل لینک کنیم. البته من الان تو رو اضافه می کنم به لینکهام.

سلام.ممنون.منم همینطور.چشم بهت سر میزنم و لینکت هم میکنم.از لینک کردن هم ممنون

مایکل سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:19 http://boysisland.loxblog.com/

سلام
وبت جالبه
به ما هم سر بزن و اگه دوست داشتی تبادل لینک کنیم.

سلام.
ممنون
چشم حتما

یکتا سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 http://bi-hamzaboon.blogfa.com

سلام دوست عزیز...
با افتخار لینک شدی، اگه خواستی لینکم کن...

سلام

___♥♥♥
__♥♥_♥♥
_♥♥___♥♥
_♥♥___♥♥_________♥♥♥♥
_♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥
_♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥
__♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥
___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥
____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥
____♥♥___♥♥__♥♥
___♥___________♥
__♥_____________♥
_♥_____♥___♥____♥
_♥___///___@__\\__♥
_♥___\\\______///__♥
___♥______W____♥
_____♥♥_____♥♥
_______♥♥♥♥♥

بی همزبون به روز شد... منتظر حضورتم دوست گلم

سلام دوست گلم
ممنون.حتما همین الآن لینک میشی

بازم ممنون
حتما بهت سر میزنم یکتا

مایکل سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:28 http://boysisland.loxblog.com/

منم شما رو لینک کردم
بای

ممنون
بای

ناصر سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:26 http://dostdaran51.blogfa.com

سلام
خیلی ممنونم که به وبم سر زدی. برا مطالبش اگه نظر می زاشتین خیلی خوشحال می شدم. در هر صورت دوباره آپ کردم و مطالبش و عکسهاش رو تکمیل کردم. اگه دوباره بیاین و نظر بدین ممنون می شم. خیلی ممنون که منو لینک کردی.ضمنا منو با عنوان ناصر (دوستداران) لینک کنید لطفا.

سلام
چشم این دفعه حتما این کارو میکنم.
اونم چشم...

ناصر سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:51 http://dostdaran51.blogfa.com

مرررررررررررررررررررررررررررررررسی که اینقدر سریع بهم سر زدی. جمبو جت داری؟ !
در این مطلب ، به سابقه دوستی بین مردان و نوجوانان در ادبیات ایران و تاریخچه اون پرداختم. در هر صورت بقیه مطالب، مخصوصا داستان خودم رو از چند پست قبلی بخونی خیلی ممنونت می شم نظر بدی. در خدمت هستم.
فعلا بای

مث اینکه تو هم جمبو جت داری تو که سریعتر اومدی

به خدا من یکی چیزی سر در نیاوردم اما بازم میام+نظر
بای

Honey چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 00:42

اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووه!!!
چه توپ پرییییییییییییییییییییییییییییییی!!!

چه توپ پری؟؟؟

پسر قرمز چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:40 http://www.redboy.blogsky.com

سلام عزیز
من یه بار خداحافظی کردم و رفتم
اما مجبور شدم دوباره اپ کنم
شما رو به دیدن اخرین و زیبا ترین اپم دعوت میکنم

سلام
بهت سر میزنم

ارسلان پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:06 http://11arsi.blogsky.com

سلام دوست من ارسلان نتونسته ساکت بشینه
بیا که یه آپ متفاوت کرده
باید بگی که بی ال پاک هستی یا همنجنس باز ( گی )
منتظرت هستم

سلام داداشی

باشه بهت سر میزنم
!!!!!!!!!!!!!!!
میام

بلوغ پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 22:52 http://blugh.blogfa.com


" کی گفته همه آخوندا فرصت طلب و بی سوادند؟؟!! "
آپ جدید یلوغ رو بخانید

من

چشم بهت سر میزنم

مهرداد پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 22:55 http://eshghe-penhon.blogfa.com

اره...منم بیذارم...اول از همه از خودم بیزارم..
بغض گلومو گرفته...

امیدوارم اونایی که واقعا باید احساس بیزاری کنن از خودشون این حسو داشته باشن نه تو

Armin Arman جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 22:55 http://www.bia2bl.loxblog.com

ارمان ؛ ارمین

بازم حذف شدیم
اما چون خدا با ماست پس ما هم هستیم

منتظریم

بای بووووووووووووووس

بهتون سر میزنم

بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس بای

اشکان شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:18 http://bighararboys.orq.ir

سلام داداشی

اخرای سال چطوره خوش میگذره یا شما هم درگیری:)

بسیار زیبا بود...
نه خدا این قرارمون نبود!

مرسی
فیلا بای

سلام اشکان جون

چه خوشی؟؟ مگه خوشی پیدا میشه تو ایران ما؟؟؟ (شوخی کردم) درگیریم حسابی درگیر سه شنبه سوری

ممنون

بای

ارسلان شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:54

” به کجا چنین شتابان؟؟!! "
دوست عزیز، ارسلان منتظر شماست.

به کجا؟؟؟!!!
چشم چشم چشم

مهسا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:25 http://seven0rang.blogfa.com

سلام خوبین؟
آقا نمی خوای آپ کنی؟
زود باش
دلم واسه داستانهای جالبت تنگیده...

سلام.ممنون

چشم به خاطر شما هم که شده چشم.

یکتا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:48 http://bi-hamzaboon.blogfa.com

سلام دوست عزیز... خوبی؟

سایه حق
سلام عشق
سعادت روح
سلامت تن
سرمستی بهار
سکوت دعا
سرور جاودانه
" این است هفت سین آریایی "
نوروز مبارک

(یادت باشه من اولین نفری بودم که عیدو بهت تبریک گفتم)

سلام یکتا.ممنون

عید تو هم پیشاپیش مبارک.

بازم ممنون دوست گلم

شیما یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 16:18 http://www.shimanarges.blogfa.com

سلام اقا اریا
جدیدا اپ میکنی ما رو خبر نمیکنی؟باشه مشکلی نیست...................
جناب اریا خان اپت قشنگ بود(مثل همیشه!)
راستی چهارشنبه سوری بیرون میری؟من یکی که خیلی دوست دارم برم
هر سال میرم ولی امسال فکر نکنم مامانم بزاره که برم (مامانا حساسن دیگه!)
بابا چقدر دختر ریخته تو وبت فکر کنم واسه همین منو خبر نکردی سرت شلوغه دیگه!اصلا قهر قهر تا روز قیامت اریای بد!

سلام شیما خانم
چند وقتیه بی خبر رفتی نمیگی ما دلمون تنگ میشه؟؟؟؟
به خدا من چند دفعه به وبت سر زدم دیدم هنوز نیومدی منم گفتم فعلا بی خیال
یه چارشنبه سوری که بیشتر نیست میخوایم بزنیم پشمالوهای حکومت رو با نارنجک تکه تکه کنیم (البته من اهل این کارا نیستما فقط خوشم میاد ببینم)
میخوای همین الآن بیرونشون کنم؟ بابا تو دوست همیشگی من بودی از وب قبلی تا این وب مگه میشه فراموشت کنم. پس دیگه قهر نکن باشه؟

[ بدون نام ] شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:47

خیلی بی ادبی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لوس
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دوست ندارم

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چطور دلت میاد به ایرانیا توهین کنی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
حرچند ما ..... ها غالبا کلاش هستیم ولی نباس صریحا به زبون بیارین
لوس
لوس
لوس
لوس
لوس
لوس
لوس
لوسلوسلوس
لوس لوس
لوس لوس
لوسلوسلوس
لوسلوس
لوسلوس
لوسلوس
لوسلوس
لوسلوس
لوسلوس
لوسلوس
لوسلوسلوس
لوسلوسلوس
ووووووووووووووووووووووو
سسسسسسسسسسسسس

مگه من گتم ایرانیا. منظورم همه بود یه بار دیگه بخونش

asal جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:59

man az tamame veblagatoon khosham oumade be khosoos majid o golash

عسل جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:03

همتون عالی هستید

عسل جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:05 http://bi-hamzaboon.blogfa.com

همتون عالی هستید

۲ سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:26

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد