خداوند کودکان را خیلی دوست دارد. وقتی پدر یا مادر بوسه ای برگونه کودکش می زند برای او حسنات نوشته می شود. رسول خدا (ص) فرمود: «اگر خواستید دعایتان مستجاب شود کودکان را در جمع خود قرار دهید تا آمین بگویند.» شهادت کودکان در کربلا نشان داد برای پاسداری از دین، بچه ها هم می توانند سهم داشته باشند. همین شهادت ها بود که مردم را بیدار کرد و ستمگران را رسوا نمود. یکی از کودکانی که در تاریخ کربلا درخشید، عبدالله فرزند امام حسن (ع) است. امام حسین (ع) به بانوان فرموده بود: «نگذارید این کودک از خیمه بیرون بیاید.» اما وقتی امام حسین(ع) تنها شد و دشمن آن حضرت را محاصره کرد و از اسب به زمین انداخت؛ این کودک به سوی عمو آمد و مثل یک مرد در مقابل دشمن ایستاد و گفت: «نمی گذارم عمویم را بکشید.» دشمن سنگدل هم با شمشیری دست کودک را جدا کرد. عبدالله خودش را روی سینه امام حسین (ع) انداخت و در آغوش عمو به شهادت رسید. به جز عبدالله کودکان دیگری هم با خون خود تاریخ کربلا را نوشته اندکه خوشبوترین آنها کودک شش ماهه- حضرت علی اصغر (ع) – است که در پیشگاه خداوند خیلی آبرو دارد به باب الحوایج مشهور است.
کربلا فقط مردانی بزرگ نداشت بلکه بزرگمردان و بزرگزنان کوچکی نیز داشت:علی اصغر...رقیه......عبدالله....سکینه......دوطفلان مسلم و......
آنها را هم از یاد نبریم آنان هم بچه های فاطمه بودند
طفلان مسلم......ادامه مطلب فراموش نشه + نظر
................................................................................................................................
................................................................................................................................
روز عاشورا امام حسین (ع) و یارانش شهید شدند. زنان و کودکان را به اسارت بردند. ابتدا به کوفه و از آنجا به شام بردند. ابن زیاد به خاطر کینه ای که با مسلم بن عقیل داشت، کودکان او را در کوفه زندانی کرد. او دستور داد؛ این دو پسر 10 و 12 ساله را در زندان اذیت کنند. بچه ها در زندان ازخدا کمک می خواستند و با نماز و روزه، سختی زندان را تحمل می کردند.
یک سال گذشت. روزی برادر کوچک تر به برادر بزرگ ترگفت: «خیلی دلم تنگ شده است! بیا امشب خودمان را به زندانبان معرفی کنیم! » آن شب زندانبان که آمد بچه ها به او گفتند: «آیا تو محمد (ص) را می شناسی؟» زندانبان گفت: «آری او پیامبر من است.» بچه ها گفتند: «آیا جعفر طیار را می شناسی؟!» گفت: «آری او در راه خدا دست هایش را داد و خداوند به جای دو دست، دو بال به او داد تا در بهشت پرواز کند.» دوباره گفتند: «آیا علی (ع) را می شناسی؟» گفت: «آری او داماد و جانشین پیامبر (ص) است.» گفتند: «آیا عقیل را می شناسی؟» گفت: «آری او برادر علی (ع) است.» بچه ها گفتند: «ما از این خانواده ایم، ما کودکان مسلم بن عقیل هستیم.» زندانبان وقتی بچه ها را شناخت؛ خیلی ناراحت شد. خود را روی پای بچه ها انداخت و عذرخواهی کرد. خطر را به جان خرید و تصمیم گرفت بچه ها را آزاد کند. غذا برایشان تهیه کرد و راه را به آنان نشان داد. آنان را سفارش کرد که شب ها راه بروند و روزها بخوابند تا به دست مأموران گرفتار نشوند.
بعد از مدتی پیاده روی، بچه ها به خانه ای رسیدند.در را زدند. بانویی در را باز کرد؛ سلام کردند و پرسیدند: «آیا محمد (ص) و علی (ع) را می شناسی.» زن گفت: «آری اینها رهبران من هستند.» بچه ها گفتند :«ما بچه های این خانواده هستیم که از زندان فرار کرده ایم. امشب را به ما اجازه بده تا استراحت کنیم. زن گفت: «شوهری دارم تبهکار؛ می ترسم از راه برسد به شما آسیب برساند.» بچه ها گفتند: «اجازه بده فقط همین امشب مهمان تو باشیم.» زن برایشان غذایی تهیه کرد و آنان را به غذا دعوت کرد. بچه ها گفتند: «اکنون وقت نماز است.» اول نماز خواندند و بعد بر سر سفره نشستند. سپس به اتاق استراحت رفتند. شب به نیمه رسیده بود. حارث همان مرد تبهکار به خانه آمد، زن از او پرسید: «چرا عصبانی هستی؟» گفت: بچه های مسلم از زندان فرار کرده اند. هرچه گشته ام، نتوانستم آنها را پیدا کنم! ابن زیاد برای کسی که آنها را پیداکند، جایزه تعیین کرده است.» هرچه زن و شوهرش را نصیحت کرد فایده نداشت. مرد ناگهان صدای گریه ای شنید. چراغ را برداشت و به دنبال صدا رفت تا ببیند صدا از کجاست. باور نمی کرد که بچه های مسلم در خانه او باشند. بچه ها را با طناب بست و به خواب رفت.
فردا صبح آنها را بر لب رود فرات برد. شمشیرش را به دست پسرش داد و گفت: «سر از تن بچه ها جدا کن.» بچه ها گفتند: «به خدا ما گناهی نکرده ایم.» جوان پاک دل از دستور پدر نافرمانی کرد و از آنجا فرار کرد. حارث غلام سیاهی داشت. شمشیر را به دست او داد تا او این جنایت را انجام دهد. بچه ها گفتند: «ای غلام، تو خیلی شبیه بلال حبشی اذان گوی پیامبر (ص) هستی. تو را به حق بلال ما را نکش ما گناهی نداریم.» غلام هم شمشیر را انداخت و فرار کرد. حارث خودش جلو آمد و هرچه بچه ها التماس کردند، اثر نکرد. حارث گفت: «حرف آخرتان را بزنید و آماده کشتن شدن باشید.» بچه ها گفتند: «اجازه بده وضو بگیریم و ساعت آخر عمر را با نماز به پایان ببریم.» وضو گرفتند و نماز خواندند و در آغوش هم به شهادت رسیدند. خداوند قاتلان حسین (ع) و یارانش را لعنت کنید.
سلامم خوبی؟
وبتم که آپ کردی !
دمت گرم
بیا تو وبلاگ ماا
سلام
ممنون که بازم بهم سر زدی
الآن میام پیشت
سلام داداش اریا
راستش رو بگم وقت خوندن ندارم ولی بعدا میام می خونم
باید برم سر کلاس
راستی شب یلدا هم مبارک باشه جیگر
بای
سلام داداشی
یلدای تو هم مبارک
ممنون که بهم سر زدی
بای
سلام آریا جون خیلی قشنگ تعریف کرده بودی داستان دوطفلان مسلم رو میگم
من چند جا دیگه هم شنیده بودم ولی اینبار بخدا گریم گرفت
ممنون که خبرم کردی
آپ بسیار فوق العاده ای بود
موفق باشی در پناه اهل بیت «ع»
فعلا
سلام داداش ارسلان
خوشحالم که راضی بودی داداشی
ممنون که بهم سر زدی
امیدوارم تو هم همیشه موفق و پیروز باشی
بای
با سلام دوست عزیز وبلاگ قشنگ و پر محتوایی داری تبادل لینک میکنم منو با نام ..::Iranian Shoping & Fun::.. وبا لینک www.mj-shop.ir لینک کنید برای ثبت لینک خود به این آدرس مراجعه کنید
http://mj-shop.ir/feedback.html
********
به فکر سلامتی قد و فرزندان خود باشید افزایش قد 100% تضمینی
http://www.mj-shop.ir/modules.php?name=Products&op=details&iid=2
********
فیلم زیبای اره 1تا 6 برای سفارش با شماره 09329638694 تماس بگیرید
بزرگترین لینک باکس ایرانی
شما دوستان عزیز با گذاشتن کد لینک باکس در وبلاگ خود به طور چشم گیری بازدیدهای خود را زیاد کنید اگر می خواهید در دنیای اینترنت ماندنی باشید باید تبلیغات کنید
ما به شما ultralink را معرفی میکنیم
بعد از گذاشتن کد لینک باکس در قالب وبلاگ خود لینک خود را ارسال کنید بهد از برسی لینک شما در باکس ثبت می شود
آدرس باکس http://ultralink.orq.ir
منتظر حضور گرم شما عزیزان هستیم
سلام.حتما بهت سر میزنم تا هم وبت رو ببینم هم تبادل لینک انجام بدیم
سلااااااااااااااااااام چطوررررررررری؟
خوب بود خسته نباشی رفیق
سلااااااااااااااام.......اگه تو خوبی منم خوبم
ممنون که سر زدی ممنون
سلااااااااااااااااااام چطوررررررررررررررری؟ [تعجب]
با موضوع حرف دل یک بی ال و عکس های مایکل جکسون اپ کردم بدو بیا[بوسه]
[قلب] اپــــــــــــم
سلام
حتما بهت سر میزنم
سلا من اپم خوشحال میشم بیای.بای
سلام.....حتما میام.بای
بازم سلام........ متنت خیلی خیلی قشنگ و خوب بود....... و فردا بازم فیزیک داریم و من همچنان در انتظار دیدار............... خیلی ممنونم ازت که برام روز خوبی آرزو کردی............... فردا ماجرا رو به اختصار خواهم نوشت............. با تشکر.
ای تو بی تکرار تر از حادثه بیش از اینها انتظار دیگه بسه
به من از فرسنگ ها دوری تو گرمی حرم نفس هات میرسه
انتظار عزیز من دیگه بسه...
بسه بسه انتظار بسه بسه بسه انتظار
بسه بسه انتظآآآآآر آره بسه بسه دیگه انتظار......
سلام......ممنون دوست خوبم.......تو هم واسه خودت دنیایی داریا با این معلم فیزیک......فکر کنم همیشه سعی میکنی بهترین نمرات رو تو این درس بگیری درسته؟؟؟..........منتظر می مونم
ممنون که بهم سر زدی
از شعر قشنگت هم تشکر
سلام اریایم
ممنون که بهم خبر دادی گله
خداوند یکتا لعنت کند بنی امیه رو بگو امین
اریا دادا به تعداد تموم اشکهای شیعیان اقامون حسین دوست دارم
دستت درد نکنه یاعلی بابای
سلام داداشی من
از تو هم ممنون که بهم سر زدی عزیزم
آمین....امیدوارم خدا بنی امیه و یزیدان اون زمان و این زمان رو با هم لعنت کنه
منم به اندازه مظلومیت و غریبی حسین و تموم یارانش دوست دارم
بازم ممنون
بای
سلام عرض شد ، وبلاگ خوبی دارید ، اگه زحمتی نیست تبادل لینک انجام بدهیم و اگر منو لینک کردید بگین من شمارو با چه اسمی لینک کنم ، من را با اسم (عشق چیست؟) لینک بکنید ممنونم از زحمات شما.[گل]
سلام.بهت سر میزنم و چشم شما رو لینک هم میکنم.
قسمت بسیجی :
با سلام خدمت برادر مومن خودم و رحمت الله و برکاته
ان شالله که خوب و سلامت هستید به لطف خدا متعال
شب یلدا را من نیز به نوبه خودم و به برکات الهی به شما تبریک و تهنیت عرض میکنم
------------------------------------------------
قسمت لاتی:
امو علیکم :چطور مطوریداش محسن روبرای داشم
لوتی سوتی ملخاتی ما نوچه ایمو تو گنده لاتی
بدجور خرابتم داش کشته مرده کلامتم
شنوفتی چی گفتمت اره داداش شیر فهم شدی
میگم یلداتیم داش محسن یوهو
------------------------------------------------
قسمت احساسی :
سلام عزیزم خوبی فدات شم
خیلی دلم برات تنگ شده داداش گلم
چقدر جملاتت زیباست به دلم نشست خیلی
شب یلدات مبارک باشه عزیز دلم
-----------------------------------------
قسمت ادبی:
به نام خدا
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت اقا اریا
امیدوارم که در سلامتی کامل به سر ببرید و از غم روزگار
فارق باشید دعای ما بدرقه ی راهتان
طولانی ترین شب سال بر شما مبارک
----------------------------------------------
قسمت خودمونی:
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
تازگیا طلا شدی
کم شدی . کیمیا شدی
چه خبر محسن جون خوبی
شب یلدات مبارک
--------------------------------------------
قسمت بی ال ها
سلام عمرم خوبی فدات شم چه خبر
یلدات بخیر عشقم همه کسم با اینکه کنارت نیستم
اما امیدوارم لحظها های پیشه رو داشته باشی
عاشقتم عشقم[گل]
خیلی قشنگ بود مخصوصا اون بسیجیه
منم یلدا رو بهت تبریک عرض میکنم
سلام.....
آپ کردم...بیای خوشحال میشم.[گل][گل]
سلام
باشه حتما میام
سلام اریا جون
خیلی زیبا بود
راستی شب یلدات مبارک باشه
فیلا
سلام اشکان جون
ممنون
یلدای تو هم مبارک
بابای
سلام خوبی؟
وبلاگم قشنگ نیست؟
دانشگاه کجایی؟
دانشجویی؟
سلام
چرا چند دفعه بهت گفتم حرف نداره
اونا دیگه بمونه
باشه پس حداقل بگو چه رشته ای میخونی
مدرسه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم دلم تنگ شده .
اینو دیگه جواب بدیا خب ؟
جوابتو توی وبت میدم
سلام..... حالتون خوبه؟؟؟؟ امیدوارم اوضاع بر وفق مراد باشه.... امروز آخرین جلسه فیزیک ترم اول بود و کمی تمرین حل کردیم و صحبت در باره ی بارم بندی امتحان.... دبیرمون هی تمرینا رو غلط حل میکرد هی دوباره حل میکرد ما هم میخندیدیم.........!!!!! همونطور که گفتی من سعیم رو میکنم که در این درس بهترین نمرات رو بگیرم حتی یه بار 20 گرفتم .... به هرحال امروزم به سرعت سپری شد... امیدوارم در بین امتحانها هم بتونم ببینمش (آخه بعضی وقتها میاد بعنوان مراقب اونم دقیقا" بالای سر من !!!!)............... امیدوارم تو هم در زندگیت موفق و پیروز باشی.... تا خبرهای بعدی...... خدانگهدارت
خدا کنه که چشماش بارون ِ غم نباره
به جای اشک، ستاره به قلب من بباره
خدا کنه نگاهش دری به روم نبنده
ببینم روی لبهاش شکوفه های خنده.....
سلام.....ممنون.......مثل اینکه امروز خیلی خوش گذشته......امیدوارم تو امتحانات هم موفق باشی و این معلمی رو هم که دوست داری همیشه توی امتحانات ببینیش.......بازم برات آرزوی موفقیت دارم هومن
از شعر قشنگ هم ممنون
سلام . خوبی؟
باشه بهت میگم اما تو رو خدا ُ جون مامانت به کسی نگو یه وقت شناس بشم
من ترم دوم ، دانشگاه سراسری
رشته ....... از دانشگاه .......
پس حالا که دانشگاه و رشتمون یکیه بیا با هم ازدواج کنیم چون خیلی تفاهم داریم
هان؟
نظرت چیه؟
سلام.ممنون
من نمیدونم این دخترا چرا اینجور هستن....چرا زود بهت برمیخوره مریم...دو روزه مثلا آشنا شدیم میخوای کل زندگی مارو بکشی بیرون
در مورد ازدواج هم بذار واسه بعد محرم الآن خوب نیست...تو هم برو جهیزیه ت رو آماده کن
سلام نشگون جان
خوبی عزیز
وقتی یکی از ما ها آپ می کنیم مجبور هستیم به وب تک تک بچه ها بریم و اون ها رو خبر کنیم
من این سیستم خبر نامه رو قبول ندارم
به خاطر اینکه الکی هست و همچنین اکثر بچه ها به ایملشون سر نمی زنند.
من یک فکری به سرم زد که گفتم اون رو عملی کنم
من برای رفع این مشکل اومدم یک وب به ادرس زیر ایجاد کردم
www.bl-update.blogsky.com
از این به بعد شما و هر کدام از بچه ها خواست اپ کنه تشریف میبره به این وب
و اون جا ثبت می کنه که آپ کردم و دیگه نیازی نیست برود وب بچه ها و انها رو خبر کنه
و به این ترتیب خیلی راحت دیگران می فهمند که کی اپ کرده کی اپ نکرده.
اگر سوالی در این مورد برات پیش اومد بپرس تا جواب بدهم.
سلام رضا جان
چرا نشگون؟؟؟
به این آدرسی که دادی سر میزنم....حالا بذار ببینمش
سلام داداش ارسلان
عزیز اون بالا اشتباها نوشته نشگون جان
دیگه کپی کردن این دردسر ها رو داره
ولش کن
ها چی میبینم
میبینم تو که بی ال هستی هم خوب با این مریم خانم ریختی روی هم
تو هم اره؟!!!!!!!!!!!!!!!
فعلا بابای
سلام رضا
بازم که!!!!!!!!!!!
من با مریم خانم نریختم روی هم...ایشون چند روزیه گریده به ما
نه..... ما هم نه
بابای
برای ماندنش به خدا التماس کردم از خدا خواستم از حمایت ما رو بر نگرداند که من بی او هیچم نیمه شب ها برایش دعا کردم اه کشیدم ولی او رفت و خدا گریه هایم را نشنید و ندید و دعا هایم را نشنید و مورد اجابت قرار ندادو او را برد و ان زمان بود که من از همه و هر چه داشتم بریدم و های های گریستم و او رفت و من فقط ناظر رفتن او بودم رفتنی که هیچ امیدی به بازگشت ان ندارم ونخواهم داشت و امروز من او را برای همیشه از دست داده ام نه می توانم او را حس کنم و نه در آغوش بگیرم او رفت گر چه برایم همیشه ماندگار است
ممنون از متن قشنگت
؟؟؟؟؟!!!!
سلام...
همون طور که میدونید وبم برای چندمین بار فیلتر شد برای همین تصمیم گرفتم برای وبلاگ پسورد بزارم
دوستانی که احساس میکنند عقایدشون با من یکی هست بیان به وب جدیدم ایملیشون رو به عنوان نظر برام بفرستند تا منم رمز وبلاگ رو براشون بفرستم....اینطوری دست من هم برای اپ کردن بازتر میشه
فعلا....
منتظرم
سلام شایان
چشم بهت سر میزنم
بای
سلام . خوبی؟
بیا تو نظر خصوصی باهات کار دارم !!!!!!
سام....ممنون
وب من نظر خصوصی نداره من کجا برم؟؟؟
سلام .
چه خبر ؟
اولین کسی هستی که ازش می پرسم چه دانشگاه و کودوم رشته ای اینطوری ناز میکنه !!!!!!!
وای نگو! از دخترا بدت میاد و دو روزه منو میشناسی شماره میدی؟!
ترم اولی یعنی ۱۸ -۱۹ سالته ؟
از ۱۲ دی امتحاناتون شروع می شه؟؟
منم شاید نتونم تو امتحانا بیام رو نت . مث تو .... تفاهم .
میبینی ؟ این نحرم و صفرم شده یه معضل !
بهم سر بزن . منتظرم ..
فعلن
سلام
بدبختی از دست این امتحانا
خودت هم که داری ناز میکنی رشته ودانشگاتو نمیگی
دیگه همه رو گفتی من چی بگم؟؟؟؟
تازه نحرم نه ومحرم
باشه...میام
فعلن نه و فعلا
انقد خودتو نکش خصوصی نفرستادم ....نگرد نیست
اولا اینکه ما خودمونو نمیکشیم دوما من نظرا رو از آخر خوندم سوما اینجا بخشی به عنوان نظر خصوصی نداره
سلام........ ممنون از جوابهای زیبات......... اومدم یه سری به وبلاگ قشنگت بزنم و برم..... موفق باشی
آنقدر عاشق میشم عاشق میشم عاشق میشم
آنقدر از تو میگم که به یمن اسم تو
توی آسمون عشق رنگین کمون پیدا بشه
آنقدر عاشق میشم که تو سرزمین عشق
بعد مجنون یه نفر صاحب نشون پیدا بشه
سلام
از تو هم ممنون که همیشه به این وب سر میزنی
تو هم موفق باشی دوست عزیز
از شعر قشنگت هم یه دنیا تشکر
سلام..ببخشید دیر شد..
سلام....چیو دیر شد؟؟؟
وای الهی برو عزیزم امتهاناتا بخون بعد یه سر بزن
چشممممممممممممممممممم
سلام دوست گلم
شرمنده یه چند روزی نبودم ولی کارت خیلی خوب بود
سلام داداشی
کدوم کارم منظورته؟؟؟؟
سلام
آپم رفیق
سلام
چشم
سلام...بی ال
یه سری هم به من بزن
سلام
باشه
سلام .بلاگم مسدود شده ادرس جدید اینه koylour1.blgfaفقط یک دونه یک به اخرش اضافه شده بیا سر بزن
سلام....هنو این اسمو عوض نکردی؟؟؟؟
باشه سر میزنم
سلام من شغال وبلاگم مسدود شد بیا وبلاگ جدیدم لینک جدیدم را بزار ممنون اپ کردم از این به بعد من هرروز سر ساعت 12 شب اپ میکنم بیا
سلام
چشم لینک رو هم عوض میکنم
اونم چشم
سلام آریا
این چند روز نبودم باید ببخشی دیگه تعطیلات من شروع شد
فعلا از دست امتحانان راحتم تا ترم بعد
دوست دارم داداشی
مگه خدا (صاحب عشق) بدونه که چقد دلم برات تنگ شده بود
از آپهای جدیدت خیلی خوشم اومد
مطالبت عالی بود یعنی نمی دونم چطوری ازش تعریف کنم مخصوصا اون داستان که نظرات وبلاگم فرستادی واقعا منو به مرگ در راه عشق نزدیک کرد.تحت تاسیر قرار گرفتم
دلم برات تنگ شده
ممنونم که نبودم وجودت تو وبلاگم بود واقعا رسم دوستی رو نشون دادی
دوست دارم امیدوارم تمام کودکان ایران از زیر بار ظلم ستم ایران آزاد بشن.
بازم سر می زنم امیدوارم امتحاناتت بخوبی تموم بشه
من امتحاتم رو خوب دادم اگه دوستانم نبودن خوب نمی شد اونا بهم کمک می کردن اونم از نظر روحی
خودت که درک می کنی
اگه کودک نباشه ما هم نیستیم
بازم دوست دارم
دیگه نمی دونم چی بگم
بای
سلام آرمان
اول از همه کریسمس مبارک
منم دوست دارم داداشی منم دلم برات تنگ شده
خوشحالم که راضی بودی آرمان
فقط واسمون دعا کن اینجا خیلی بد شده همه دروغ میگن ظلم میکنن آدم میکشن و به یکی دیگه نسبت میدن
فقط دعا کن
میفهمم چی میگی
امیدوارم زود زود این امتحانا تموم بشه منم راحت
منم دوست دارم
بای
سلام آریا
جمعه (friday) کریسمسه از خوشحالی نمی دونم چیکار کنم
واقا روز خوبه می شه جات خالی ای کا ش اینجا بودی خدای من ....
دوست دارم
بازم سر می زنم
بای
سلام آرمان
بهت تبریک میگم
خوش به حالت اونجا شادیه همه خوشحالند اینجا هممون دلمون گرفته ناراحتیم از دست همه ی ستمکارا
منم دوست دارم
بای
سلام من اپم خوشحال میشم بیای
بای بای داداشی
سلام
چشم شیما حتما میام
بابای دوست عزیز
راستی این مریم چه بچه باحالیه خوشم اومد ازش ایول
چی این دختر باحاله
چند روزیه گیر داده به ما
سلام
خوبی
بعد از یه مدت با یه کلیپ جالب اپم
بای
سلام
ممنون
سر میزنم
بای
سلام
آپم بدو بیا
سلام
چشم حتما میام
(گل)
(گل) (گل)
سلام خوبی؟
منت کشی ؟!!!! من گفتم منت بکشی؟ اصلا من کاری کردم ؟ ناز کردم که منت بکشی ؟!!!!!
وقتی تو از اغلب دخترا خوشت نمیاد پس چه جوری ما با هم دوست باشیم ؟؟
در مورد شماره ُ واسه چی بترسم که میگی خاموشه؟؟!!
حالا چی میشه اگه بگی رشتت چیه هان ؟
من که جهیزیم آمادس فقط میمونه خونوادت که واسه امر خیر تشریف بیارن ... البته فعلن عروس رفته گل بچینه ....
البته یزد که میدونی زیاد گل و بلبل نداره ُ پس زیاد نباید معطل بشی ...
البته من باید فکرامو بکنم بذار امتحانامو بدم ....
آپم بدو بیااا >>>>>>>>>>>>>>>>
سلام
گفتم زودتر گفته باشم که دیگه ناز نکنی آخه اهل منت کشیدن نیستما
خوبه خودت میگی اغلب دخترا.....این اغلبش خیلی مهمه
حالا چی میشه شما دانشگاتو بگی؟
میخوای هم نگو
اگه شما یزد نیومدی بدون گل وبلبل فراوونه اینجا......شانس آوردی که من خیلی سر به زیرم
چشم بهت سر میزنم
سلام اریا جووون
وبت خیلی خوشگله عزیزم بازم میام.
میگم این دخترا خیلی بیجنبه هستنا قبول داری؟ تا یه پسر جدید میبینن میرن تو فکر ازدواج. این مریمه که برات نظر میذاره هم همینطوری باید باشه . آخ که این دخترا قدر ما پسرا رو نمیدونن یخورده هم حسود هستن
یزدی هستی؟
سلام سعید جان
ممنون....
کاملا قبول دارم البته نه همشون...اکثرشون
آره...اینجا به دنیا اومدم چند مدتی تهران بودم اما الآن یزد هستم
سلااااااااااااااااااااااام.داش اریا خودمون......................
چطور مطوری؟خوش میزگره؟با درسا چیکار میکنی؟(ما دانش اموزا که میزنیم تو سر خودمون مخصوصا من که رشتم ریاضیه شما دانشجوهارو نمیدونم!)
انقد حرفیدم یادم رفت بگم اپیدم.(ما خانوما اینجوریم دیگهههههههههههه)
من اپم خوشحال میشم بیای
عزت زیاااااااااااااااااااااااااد.
سلااااااااااااااام شیما
ممنون......درسا رو به زور میخونیم چیکار کنیم مجبوریم کیه که از درس خوندن خوشش بیاد؟
اسم این ریاضی رو نبر که بدم میاد
چشم بهت سر میزنم
بای
اقا سعید در مورد دخترا درست صحبت کنااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
حیف که نمیخدام تو وب اریا دعوا راه بندازم.......................
وگرنههههههههههههههه.....................
بعدشم اصولا این پسرا هستن که تا یه دختر میبینن سر و گوششون میجنبه
اصلا بیخیال بابا فقط خواستم از حقوق دخترا دفاع کرده باشمممممممم
باشه قول میده دیگه درست صحبت کنه داغ نکن حالا
نه تو هم میخوای دعوا را بندازیا...چی میگی
سلاااااام خوبی؟
چطوری؟
با امتحانا چکار میکنی؟!!!
به نظر من اغلب دخترا و بعضی پسرا خوبن
خودت قضاوت کن ، پسرا بیشتر به دخترا گیرمیدن یا دخترا...؟
البته قبول دارم پسر داریم تا پسر ، شما که سر به زیرین رو نمیگم!!!!!!!!!
خیلی از یزد و یزدی خوشم میاد چون خودمم مال همینجام!!!
(*)
میدونم چقد گل و بللبل داره . .
خیلی خوشم اومد که تحت تعقیبی !!!! یعنی از شیوه و اعتقادت خوشم اومده.... بسه دیگه چرت گفتم..
منتظر شما و یاری خانواده ی شما هستم
/////////
سلام
ممنون
به زور داریم میگذرونیمش
دخترا بیشتر گیر میدن....درسته؟
یعنی چی خودت مال همین جایی؟؟
بله خوشحال باش دو روز دیگه ما رو با دمپایی و یه لباس خواب توی داداگاه ببینی
فعلا منتظر بمون......
سلام آریا جون یه سر بزن آپ کردم با یه داستان دیگه
منتظرم ها
دوست دار تو ارسلان
فعلا بای
سلام ارسلان جون
چشم داداشی حتما سر میزنم
بای
ّاه اههههه===> این شیما دیگه کی بود .
به شیما بگو من جواب هرکسی و نمیدم.
آره یزد گل و بلبل زیاد داره مخصوصا منو آریا :-) که سرسبد هستیم.
نه آریا؟
یه دختر
حالا دیگه دعوا نکنید
من که نه ولی شما رو نمیدونم شاید باشید
تو نیستی ولی من هستم شاید نه حتما منظورم گل و بلبل واقعی بود
بی تربیت. تو هم هستی پس
من نگرفتم منظورتو.توی جمله بندی اشکال داری.
من چه حرف بی تربیتی زدم؟؟؟؟؟!!!!!
سلااام .
خوبی؟
بابا ول کنید این گل و بلبل رو..
یه حرفی زدم که خودم توش درموندم!
من نگفتم میخوام بگیرنت یا ..
اولش به خودم گفتم : چه پسر نازنازی ای که نمیخواد بگه مال کجاس اما حالا که گفتی دلیل نگفتنتو خوشم اومد .
من یزد دنیا اومد اما نگفتم همین جاهام که !گفتم؟؟؟
درس بخون .
فعلن
سلااااام
ممنون
سعی کن دیگه حرفی نزنی که توش بمونی
بای
سلام. من تازه با وبت آشنا شدم.
چه قالب خوشمزه ای!!!!
اگه به کهکشان من هم سر بزنی خوشحالم می کنی...
آواز عاشقانه ام در گلو شکست...
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست...
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند...
تنها بهانه ام در گلو شکست...
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم...
بغضم امان نداد و وداع در گلو شکست...
سلام
ممنون
حتما بهت سر میزنم
از متن قشنگت هم ممنون