تا حالا به این چندتا صفت بچه ها و دنیای قشنگ اونا توجه کردین؟
ــ دارند بازی میکنند، یه دفعه وسط بازی، به هر دلیلی باهم قهر میکنند، اما معمولا این قهرشون طولانی نیست و خیلی زود و بی هیچ کینه ای دوباره باهم آشتی میکنند. این قهر و آشتی شون خیلی دوست داشتنیه!
ــ میشینند تو دنیای بچگی خودشون، با خاک و گل و یا شن و ماسه و یا با همین خونه سازیهای پلاستیکی یه خونه میسازند که برا خودشون که خیلی هم قشنگه. گاهی زمان زیادی هم برای این ساختن صرف میکنند، اما بعداز یه مدت کوتاهی اونو خرابش میکنند. یعنی میسازند، بهش دل نمیبندند. چقدر این صفت قشنگه!!!
ــ یا مثلا یه وقتایی به یه چیزی پیله میکنند و اونو به هر قیمتی میخوانش. اونقدر گریه و پافشاری میکنند تا بدستش بیارند. تازه به همونی هم بدست آوردند باز هم دل نمیبندند. اینکه هر چیزی رو با سلاح گریه میگیرند خوب نیست؟
پیامبر میگند من این سه صفت بچه ها رو خیلی دوست دارم.
راستی شما چی؟ کدوم صفت بچه ها رو دوست دارید؟
دوستای گلم شنبه برای من فقط روز عید قربان نبود روز تولدم هم بود قرار بود این آپ رو اونروز انجام بدم اما چون آماده نبود امروز واستون میزارم
من وخاطره هام
یه چند خاطره شیرین.....در ادامه مطلب
نظر هم فراموش نشه ها.......
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
6575 روز پیش در چنین روزهایی پرستار از اتاق زایمان سر بیرون کرد و گفت: نی نی به دنیا آمد، سالم وبی عیب ونقص به وزن سه کیلو وششصد وهفتاد وپنج گرم آنهم پسر قند عسل.
پدر که آنجا حاضر بود چنان دستی بر پیشانی خود کوبید وفریاد کشید وای.... که صدای آن تا اتاق زایمان و گوش ما که اولین صدا را میشنیدیم رسید.
ما که این حرکت پدر را آن موقع درک نکردیم 3 سال بعد متوجه شدیم ما عوضی به دنیا آمده ایم و همه منتظر به دنیا آمدن یک دختر بوده اند نه پسر.این چنین بود که ما اولین معرفت زندگی را به خرج داده و هنگامی که مادر در آشپزخانه مشغول وپدر سرکار بود گفتیم حالا که ما را نمی خواهند اینجا جای ما نیست. نگاهمان به در خروجی افتاد در را به آرامی باز کرده و تا کوچه پیش رفتیم.ناگهان به یاد آوردیم که چند روز قبل پسر کوچولویی را چند کوچه بالاتر دیده بودیم و باهم دوست شده بودیم. به خود گفتیم این رسم رفاقت نیست برویم و به دوستمان سر بزنیم. آنجا بود که پسر کوچولو ومادرش استقبال بسیار گرمی از ما به عمل آوردند.پس از ساعت ها بازی با پسر کوچولو وصرف یک ناهار مفصل به خوابی دو سه ساعته فرو رفتیم. هنگامی که بیدار شدیم پدر خانواده را بالای سر خود دیدیم که با لحنی مثلا مهربانانه به ما گفت:پسرم نگرانت نشوند ساعت چند باید خانه باشی؟ ما هم در کمال خونسردی جواب دادیم:مهم نیست چون اصلا به کسی حرفی نزدیم.آنجا بود که پدر خانواده ما را به یاد حرکت پدرمان انداخت وچنان بر پیشانی خود کوبید و فریاد زد:وای که گویی مثلا اتفاق مهمی رخ داده.
بدون اینکه اجازه بدهند ما با دوست عزیزمان خداحافظی کنیم دستمان را گرفتند وکشان کشان تا سر کوچه مان آوردند.از آنجا که ما جلوتر از او در حال حرکت بودیم وقتی که به سر کوچه رسیدیم و با تجمع عظیمی از همسایگان مقابل در خانه مان رو به رو شدیم و چند وچون کار دستمان آمد بدون اینکه بگذاریم چشم آن پدر به آن صحنه بیفتد او را دک کرده و خودمان با نهایت هوشیاری از گوشه های کوچه به آرامی و بی سروصدا در حال نزدیک شدن به در خانه بودیم که این همسایه ی فزول چشمش به ما افتاد و بقیه ماجرا.....
آنروز مفصل ترین و اساسی ترین تنبیه زندگی را متحمل شدیم و از آنروز به بعد تنبیه به تفریح وعادتی در زندگیمان تبدیل شد.
در سن 5سالگی بود که جشن تولدی به بزرگی جشن های 2500 ساله ی شاهان برایمان تدارک دیده شد و آنجا بود که پی بردیم عده ای قصد تشویش افکار عمومی را داشته اند و ما زیاد هم عوضی به دنیا نیامده ایم.
در همان سال ها بود که برف سنگینی باریده بود و داداش هم که 3 سال از ما بزرگتر بود بزرگترین آدم برفی جهان را ساخته بود چیزی در مایه های مجسمه های میکل آنژ. روز بعد که داداش به مدرسه رفته بود و مانیز در خانه با پسر همسایه مشغول بازی بودیم به یاد آن آدم برفی افتادیم وگفتیم برویم وباهاش بازی کنیم اما نگو هوا سرد وماهم سرماخورده.به پسر همسایه گفتیم چکاریست حالا ما نمیتوانیم پیش او برویم او که میتواند پیش ما بیاید این چنین بود که با هزار بدبختی آدم برفی را داخل سینی بزرگی گذاشته وبه داخل ساختمان آوردیم آنهم نزدیک بخاری!!!!!
داداش از مدرسه برمیگردد ومی بیند جا تر است وبچه نیست.به داخل ساختمان هجوم می آورد و فریاد می زند آدم برفی کجاست؟؟؟؟ ما هم طبق معمول در کمال خونسردی و اعتماد به نفس گفتیم بیا اینجاست فقط کمی آب رفته...... .اینبار داداش دستی بر پیشانی زد و گفت وااای (بقیه ماجرا را خودتان در ذهنتان مجسم کنید)
در همان سال ها بود که مادر در حیاط مشغول بود وما هم هر چه فریاد میزدیم گرسنه هستیم گوش هیچکس بدهکار نبود آنجا بود که خود دست به کار شدیم و به سمت یخچال رفتیم قوطی تن ماهی توجه ما را به خود جلب کرد. دیده بودیم مادر آنرا داخل ظرفی میگذارد و روی اجاق گاز ما هم تقلید کردیم اما نگو مرحله آب ریختن داخل ظرف را ندیده بودیم قوطی را داخل ظرف گذاشته و روی اجاق گاز قرار دادیم و به سمت حیاط رفتیم دو سه دقیقه ای نگذشته بود که صدای انفجار مهیبی من و مادر را به داخل ساختمان کشاند.تکه های ماهی روی سقف و قوطی و ظرف هم هر کدام گوشه ای وخسارات جزیی دیگری به سایر وسایل...این دفعه مادر وباز دستی بر پیشانی و گفتن وای...(باز هم بقیه ماجرا را خودتان تصور کنید)
در سن 8-7 سالگی بود که در اتاق با پسر همسایه مشغول بازی بودیم که متوجه شدیم پسر همسایه در حال قندیل بستن است.یادمان آمد از چند روز قبل یکی از رادیاتورهای اتاق خراب شده بود ما نیز از روی تواضع وفروتنی وشکسته نفسی که همه وجودمان را گرفته بود خواستیم رادیاتور را تعمیر کنیم یه پیچ پایینش دیدیم و شروع کردیم به باز کردن.پسر همسایه هم پشت سر ما ایستاده ونگاه میکرد.
چشمتان روز بد نبینه باز کردن پیچ همان و تبدیل شدن اتاق به استخر آب داغ همان. یاد آن دهقان فداکاری افتادیم که انگشتش را داخل سوراخ سد کرده بود ما نیز از جان گذشتگی کردیم و انگشت وچون افاقه نکرد دو دست پسر همسایه را جلوی محل پیچ گرفتیم و گفتیم بمان تا بروم خاکی بر سر بریزم. از آنجا که خاکی پیدا نشد برگشتیم و نفهمیدیم چرا رنگ پسر همسایه عین لبو شده بود ومرتب داد میزد وای خدا سوختم!!! نگاهمان به پیچ بالا افتاد گفتیم پیچ را ببند پیچ رو که بست آب قطع شد این نشان از هوش فراوان ما بود.ساعتی بعد که مادر از خانه همسایه برگشت و دسته گل ما را ملاحظه کرد باز آن حرکت تکراری دست زدن بر پیشانی و فریاد وای....(تا دلتان بخواهد از این بر پیشانی زدن ها در زندگی ما اتفاق افتاد...بازهم زحمت بقیه ماجرا را خودتان بکشید)
به گفته ی خیلی ها در سن 13 سالگی بود که انقلابی در زندگی این پسر رخ داد و آن پسر پرحرف وشیطان به پسری آرام و سر به زیر تبدیل شد(البته بعد از درگیری با مدیر مدرسه!!)
امیدوارم از این چند خاطره خوشتان آمده باشد و زیاد هم ما را بچه شیطون و بدی به حساب نیارید الآن حدود ۱۰ سالی از اون ماجراها میگذره و طبیعتا آدم هم تغییر میکنه امیدوارم پدر و مادر ها هم کمی بیشتر شیطنت بچه ها را درک کنن.بچه است وشیطنت...
دختر امام خمینی (ره) میگوید:روزی نزد امام از شیطنت فرزند کوچکم حسین گلایه کردم که امام در جوابم فرمودند:(من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین میبری با ثواب تمام عبادت هایم عوض کنم)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
اینم چند تا عکس از بچه ها:
سلام
فکر کنم نوشته بودی تولدمه اگه اینجوووووریه مبارکه بووووووووووس
بعدشم من از بچه هایی خوشم میادش یه چیزی رو میخوان تا تهش میرن همون پا فشاری ههههه خب ممنون بای
سلام
آره دیگه مگه ندیدی
ممنون
بای
بهتر بودش ی عکسم از خودت میزاشتی تا بچه ها راستی ولش کن ههههههه دوووووست دارم .
من دوست ندارم عکسم بیاد توی اینترنت اما میخواستم عکس هایی که کوچولوی کوچولو بودم رو بذارم اما پذر ومادر دور اندیشی نکردند و عکسایی از ما گرفتن بدون لباس و در مایه های ......
آخه من بزرگ شدم این عکسا رو نشون کی بدم؟؟؟؟؟؟
ممنون که سر زدی...
سلام.ما هم از اینکه شما با ما دوست بشید و بهم سر بزنیم خوشحال میشیم.لطفا بازم بیایید و در نظرخواهیمونم شرکت کنید.مرسی
سلام
چشم حتما پیشتون میام
ممنون که سر زدید....
سلام داداش خوبم ای بهار تر از بهار ای عزیز روشن شب سیاهم
ممنونم که به من سر زدی خوبم جوون و شاداب و پر مهر بمانی
mmmmmmmmmmmmmmmmmm
سلام داداشی
از تو و شعر قشنگت هم ممنون
امیدوارم موفق باشی....
سلام.ببخشید وبلاگ آریا ۲۰۰۸ با آریا ۲۰۰۹ مال شماست ؟ فرق دارن.راهنمایمون کنید لطفا.مرسی
سلام
بله هر دو مال منه
تو هر دوشون اگه توجه کرده باشید توجه من به بچه هاست فقط آریا۲۰۰۸ هنریه این یکی یه جورای دیگه ست...
سلام اریا جون مسافرت خوش گذشت عزیزم
با داستانات خیلی حال کردم مثل خودم از اون بچه شیطون ها بودی !!!
ممنون که خبرم کردی و بهم سرزدی
دوستت دارم
فعلا
سلام ارسلان جون
بد نبود....
ممنون که بهم سر زدی داداشی
منم دوست دارم
بای
سلام آریا جون
منم تو بچگی خیلی کتک خوردم.
خاطره تعمییر رادیاتور و آدم برفی بامزه بود.
===============
من پاک بودن بچه ها رو خیلی دوس دارم
سلام داداشی
خوشحالم که خوشت اومده
منم عاشق همین صفت بچه ها هستم البته یه عالمه خوبی دیگه هم دارن
سلام جیگررررررررررر
تولدت مبارک:)
عجب خاطرات جالبی بود
آتیش پاره بودیا:))
تقریبا مثل خودمی:)
با این تفاوت که الان اساتید دانشگاه هم خوشحال میشن من غیبت کنم
قشنگ بود
فیلا بای
سلام دادااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشی
ممنون
پس تو دیگه از ما هم شیطون تری
حداقلش ما حالا دیگه داریم بچه خوبی میشیم تو هنوز هم شیطون و بدی؟؟!!!
ممنون که پیشم اومدی جیگررررررررررررررررررررررررررررررر
بای
سلام..من معذرت می خوام خبر ندادم...عجب روزی تولدت بوده ها عجب روز خوبیه بهت تبریک میگم...هر چند خیلی دیره ولی از شنبه فقط یه روز گذشته پس الان تو یه روزته...
خدانگهدار...
سلام
یعنی چه یه روزمه؟ من الآن ۶۵۷۷ روزمه
ممنون.....
بای
سلام تولدت مبارک داداش گلم.اینم یه شعر به مناسبت تولدت:
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بدو شمعارو فوووووت
کن تا صد سال زنده باشی :فوووووووووووووووووووت
در ضمن خاطرتم خیلی قشنگ بود کلی خندیدم ولی من شیطنتام بیشتر از تو بوده(یه جورایی در حد لالیگا)
کاری نداری باااااااااااااااااااااااااااای.
سلام .ممنون آبجی گلم که ما را فراموش نکردی و اینجا هم بهمون سر میزنی...ممنون
بای.....
راستی لینکت کردم
منم لینکت میکنم
سلام چطوری ؟
بدو بیا که آپم
با موضوع (بازی روزگار)
سلام
چطورم؟ خوبم
چشم....
سلام اریا جان
عالی بود
مخصوصا اون قسمت تن ماهی
البته از حق نگذریم کل داستان جالب و خنده دار بود
راستی من پیشاپیش تولدت رو تبریک گفته بودم اما باز هم میگم
تولدت مباررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررک
جمعه همین هفته هم تولد خودمه
راستی من خیلی از تو شر تر بودم
ولی با این تفاوت که همیشه بابزرگتر ها کلکل بحث داشتم.
خیلی دوست دارم
موفق باشی
بای
سلام داداشی
من هم تولدت رو پیشاپیش تبریک میگم
ای شیطون.....
منم شما رو دوست دارم
امیدوارم شما هم موفق باشید
بای
سلام،
آریا جون شرمنده از بابت اینکه دیر اومدم
منو ببخش
تولدت مبارک باشه
امیدوارم که هزار سال عمر باعزت داشته باشی .... زیر سایه پدر و مادرت
گلم ..... خیلی ها از جهاتی روز تولدشون خوشحالند و خیلی ها ناراحت
خوشحال به خاطر اینکه یک سال بزرگتر شدند و کامل تر دنیا رو می بینند
ناراحت هم به خاطر اینکه با خودشون می گن که یک قدم به مرگ نزدیک شدیم
امیدوارم که شما از دسته اول ( خوشحالها ) باشید
برات بهترین آرزوها رو دارم و امیدوارم که در تمام مراحل زندگیت موفق باشی
داستانت هم زیبا و شیرین بود
ممنون از اینکه خبرم کردی
همیشه سبز باشی و آسمونی
دوستت دارم
بای
سلام
نه داداشی این حرفا چیه
ممنون
امیدوارم که شما هم همیشه موفق باشید
بازم ممنون
و ممنون به خاطر اینکه سر زدی و نظر گذاشتی
منم شما رو دوست دارم
بای
سلام.
موفق باشی . تولدتم مبارک .
سلام
ممنون که بهم سر زدی
امیدوارم تو هم موفق باشی
سلام
اولا تولدت مبارم
دوما مدت ها بود نخندیده بودم
خیلی با مزه تعریف کردی
خیلی خندیدم
موفق باشی
سلام
ممنون
خوشحالم که راضی بودی
امیدوارم تو هم موفق باشی
سلام عزیز تولدت مبارک
آممممممممم بوس بوس بوس یکی هم رو لبات بوووووووووووووس!!!
فقط واسه آپ وقت دارم نمیدونم چی شده اصلاهیچی وقت ندارم:(
ولی بازم شرمنده ....
سلام احسان جان
ممنون
این بوس هم تقدیم به تو:
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مهم نیست بهت سر میزنم.....
سلام!
جالب بود.
سلام
ممنون که سر زدی...
سلام آریا
********************تولدت مبارک***********************
امیدوارم هر روز از اول تولد بشی
به یاد عشقت بمونی
آپ جدیدت هم خوب بود
من هم تمام صفات کودکان را دوست دارم
دنیای کودکان دنیای آزادیه ولی اگه بزرگا بزارن
دوست دارم بخاطر تولدت که تنها دوست منی یه آپ جدید می سازم
دوست دارم
دوست دارم
من هم اول کریسمس تولدمه
بازم بهت سر می زنم
***************
امشب به سوگ ارزوهایم نشسته ام و در غم نبودنت اشک فراق می ریزم... امشب شمع حسرت ارزوهای بر باد رفته ام ذره ذره اب میشود... امشب برای مرگ ارزوهایم لباس سیاه پوشیده ام ... کاش امشب کسی برای عرض تسلیت به خانه دلم می امد... کاش امشب تو بودی و دلداری ام میدادی و دفتر کال ارزوهایم را ورق میزدی ... اما...اما افسوس که تو نیستی و زندگی بی تو قشنگ نیست....
*****************************************
bye
سلام آرمان
من هم امیدوارم هر روزت بهتر از دیروزت باشه و به هر آرزویی که داری برسی
من هم دوست دارم اما خیلی بیشتر
ممنون از همه ی لطف هایی که در حقم میکنی... ممنون
پیشاپیش تولدت هم مبارک
از متن قشنگت هم ممنون
by
سلام
راستی از رفتن ژوپیتر خیلی ناراحت شدم
چرا گذاشتید بره اون وبش خیلی قشنگ بود
حال مارو گرفت
من با خاطرات و مطالب و عکسهای شما زنده هستم
اینجا غریبم
درک کردن مردم اینجا واسه من کمه من هستم و سه تا دوست اون هم خدا بهم عنایت کرده خدا رو شکر
دیگه شماها نرید تو رو به خدا
بای
سلام
من هم نفهمیدم چطور شد رفت؟؟؟؟!!!!
ما که بهش حرفی نزدیم......
امیدوارم دوستای بیشتری اونجا خدا بهت بده تا احساس غربت نکنی
من حالا حالاها هستم راستش دلم نمیاد از این دنیایی که توش پاگذاشتم بیرون بیام
بای
سلام عجب خاطره هایی ببخش اگه دیر شد
اپم دلیل غیبتم با خاطره این چند روز
سلام
بهت سر میزنم داداشی
سلام عزیزم اپم بیا و نظر بده
سلام گلم
اومدم نظر هم دادم
(گل)واسه(گل)
خودت گلی...
سلام
آپ کردم
م ن ت ظ ر م.
بای
سلام رضاجان
الانه میام
بابای
سلام خوشگلم
دلم گرفته از بچگی ام
دلم گرفته از کودکی ام
به ما هم سر بزن جونم ممنون گلم یاعلی
سلام جیگرررررم
وبت بالا نیومد گلم
سلام جونم
توام لینک شدی عزیزم
سلام عزیزم
ممنون
سلام اپم بیا ممنون
باشه سینا حتما
سلام عزیزم خوبی اپم احتیاج به کمک دارم بیا و کمکم کن
سلام امین
مرسی
چششششششششششششم
سلام آریا جون کم پیدا شدی
بدو بیا که آپم با موضوع (تعطیلات عید)
بیا بخون اگه لذت بردی نظر بده
ممنون
سلام ارسلان جون
تو که دیگه دانشجویی حالمون رو میدونی مخصوصا ما سال اولی ها
باشه
چشم
سلام من اپم اگه خواستی تشریف بیار
سلام شیما
چشم میام
به خدا امشب وقت ندارم اما چشم
اسمم رو اون بالا اشتب نوشتم
....
سلام
وای نمیدونم چرا لاوم دیگه نمییاد
بیا خودت ببین
حالا باید چیکار کنم
لاو خوشگل قالبم رو میگم
سلام
من تا حالا بهش زیاد دقت نکرده بودم
نمیدونم
مهم نوشته ها وعکسات هست که همش عالیه
سلام دوست عزیز
قبل از هر چیز عید رو بهت تبریک میگم
یه سر به ما بزن اگه پسندیدی منو به اسم عکس پسران خوش سیما لینک کن
خبرم بده تا منم لینکت کنم
مرسی
سلام
ممنون....منم عید رو بهت تبریک میگم
اومدم خیلی قشنگ بود
چشم لینک هم میکنم
سلام
آپ کردم
م ن ت ظ ر م.
بای
سلام
چشم
الآنه میام
بای
مرجعترین ...
؟؟؟؟؟
وبت هم بالا نیومد
سلام شغال هستم عکس ها مورد دار راپاک کردم بیا دو تا اپ جدید دارم پوشیده هستند خوشگل ترین پسران دنیاwww.koylour.blogfa.com
سلام
اومدم....داری قشنگ تر میشی
سلام
تولدت مبارک.
سلام
!!!!!!!!!!!!!!!؟